دوستی، محبت در آیین زردشتی رب النوع آفتاب، خورشید ماه هفتم سال شمسی، پس از شهریور و پیش از آبان روز شانزدهم از هر ماه شمسی، برای مثال روز «مهر» و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان / مهر بفزای ای نگار ماه چهر مهربان (مسعودسعد - ۵۴۸)
دوستی، محبت در آیین زردشتی رب النوع آفتاب، خورشید ماه هفتم سال شمسی، پس از شهریور و پیش از آبان روز شانزدهم از هر ماه شمسی، برای مِثال روز «مهر» و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان / مهر بفزای ای نگار ماه چهر مهربان (مسعودسعد - ۵۴۸)
آلت فلزی یا لاستیکی که روی آن اسم شخص یا بنگاهی را نقش کرده و روی کاغذ و پاکت یا زیر نامه ها و قراردادها به جای امضا می زنند کیسۀ سربسته، برای مثال فرستاده را داد مهری درم / که ختم است بر نام حاتم کرم (سعدی۱ - ۹۲)
آلت فلزی یا لاستیکی که روی آن اسم شخص یا بنگاهی را نقش کرده و روی کاغذ و پاکت یا زیر نامه ها و قراردادها به جای امضا می زنند کیسۀ سربسته، برای مِثال فرستاده را داد مُهری درم / که ختم است بر نام حاتم کرم (سعدی۱ - ۹۲)
خزنده ای با بدن دراز و باریک و پوشیده از پولک و بدون دست و پا که انواع مختلف سمّی و غیرسمّی دارد در علم نجوم از صورت های فلکی در نیمکرۀ شمالی مخفّف واژۀ مادر مار خوردن: کنایه از رنج و سختی بردن، غصه خوردن، برای مثال لعل روان ز جام زر نوش و غم فلک مخور / زاین فلک زمردین، بهر چه مار می خوری (سلمان ساوجی - لغت نامه - مار خوردن) مار زنگی: نوعی مار زهردار و زرد رنگ که بیشتر در امریکای شمالی پیدا می شود. در انتهای دم او حلقه های شاخی وجود دارد که وقتی روی زمین می خزد مانند زنگوله صدا می کند مار عینکی: مار کبرا، نوعی مار زهردار و خطرناک که هنگام احساس خطر گلوی خود را پرباد می کند و نقش عینک در پشت گردن او پیدا می شود مار کبرا: نوعی مار زهردار و خطرناک که هنگام احساس خطر گلوی خود را پرباد می کند و نقش عینک در پشت گردن او پیدا می شود مار صلیب: مار کبرا، نوعی مار زهردار و خطرناک که هنگام احساس خطر گلوی خود را پرباد می کند و نقش عینک در پشت گردن او پیدا می شود مار گرزه: نوعی مار که سر بزرگ دارد، مار بزرگ، کفچه مار
خزنده ای با بدن دراز و باریک و پوشیده از پولک و بدون دست و پا که انواع مختلف سمّی و غیرسمّی دارد در علم نجوم از صورت های فلکی در نیمکرۀ شمالی مخفّفِ واژۀ مادَر مار خوردن: کنایه از رنج و سختی بردن، غصه خوردن، برای مِثال لعل روان ز جام زر نوش و غم فلک مخور / زاین فلک زمردین، بهر چه مار می خوری (سلمان ساوجی - لغت نامه - مار خوردن) مار زنگی: نوعی مار زهردار و زرد رنگ که بیشتر در امریکای شمالی پیدا می شود. در انتهای دم او حلقه های شاخی وجود دارد که وقتی روی زمین می خزد مانند زنگوله صدا می کند مار عینکی: مار کبرا، نوعی مار زهردار و خطرناک که هنگام احساس خطر گلوی خود را پرباد می کند و نقش عینک در پشت گردن او پیدا می شود مار کبرا: نوعی مار زهردار و خطرناک که هنگام احساس خطر گلوی خود را پرباد می کند و نقش عینک در پشت گردن او پیدا می شود مار صلیب: مار کبرا، نوعی مار زهردار و خطرناک که هنگام احساس خطر گلوی خود را پرباد می کند و نقش عینک در پشت گردن او پیدا می شود مار گرزه: نوعی مار که سر بزرگ دارد، مار بزرگ، کفچه مار
قصبه ای از بخش هویزۀ شهرستان دشت میشان است که در 27 هزارگزی شمال غربی هویزه واقع است. گرمسیر است و 2500 تن سکنه دارد. آب آن از رود کرخه ومحصولش غلات و برنج و لبنیات است. سکنه از طایفۀ عشایر سواری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
قصبه ای از بخش هویزۀ شهرستان دشت میشان است که در 27 هزارگزی شمال غربی هویزه واقع است. گرمسیر است و 2500 تن سکنه دارد. آب آن از رود کرخه ومحصولش غلات و برنج و لبنیات است. سکنه از طایفۀ عشایر سواری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
رونده گذرنده سریانی تازی گشته سرور جانوریست از راسته خزندگان که دارای اندام خارجی (دست و پا) نیست و کمر بندهای اندام نیز از بین رفته دارای بدنی کشیده و طویل است. مار دارای اقسام مختلف است که برخی از آنها سمی و برخی بدون سمند، ظالم ستمکار، موذی آزار رساننده: اگر کشتن مار برما واجب است باتفاق مردمان کشتن کافران برما واجب است بفرمان خدا تعالی پس کافر مارتر از مار است... یا مارآبی. گونه ای مار بدون زهر که در مجاورت رودخانهها و اماکن مرطوب میزید و بدون زهر است و از طعمه های کوچک موجود در آب (ماهیان وقورباغه ها) تغذیه میکند. قدش تا 2، 1 متر میرسد. گونه ای از این دسته مارها در اطراف گردن دارای یک ردیف فلسهای روشن تری هستند که بشکل گردن بند بنظر میایند و بنام مار طوقی معروفند. یا مار بزرگ. ثعبان اژدها. یا مار بوآ. بوآ. یا مار پلاس. چلپاسه مارمولک. یا مار پلیسه. پلیسه. یا مار جعفری. گونه ای مار سمی خطرناک. توضیح با مراجعه بماخذی که در دست بود این گونه تشخیص داده نشد. یا مار حمیری. ضحاک (که از قبیله حمیر بود)، یا مار خانگی. ماری که دایم در خانه کسی زیست کند: مار خانگی را نمی کشند. (مثل) یا مار در پیراهن. دشمنی که خویشاوند یا مقرب شخص باشد، یا مار دریایی زهری. گونه ای مار سمی خطرناک که دمش جهت سهولت عمل شنا تا حدی مسطح شده است و در نواحی گرم اقیانوس کبیر و اقیانوس هند میزید. یا مار دوزبان. منافق دورو. یا مار زر. (زرفام)، قلم. یا مار زنگی. گونه ای مار سمی خطرناک که در آمریکای شمالی و جنوبی میزید. وجه تسمیه این مار بدان جهت است که در ناحیه دم دارای 17 تا 20 فلس شاخی است که در موقع حرکت بیکدیگر خورده صدایی شبیه صدای جیرجیرک میدهد. یا مار شکم سوراخ. نای هفت بند که استادان نای مینواختند. یا مار شیبا. مار زودخزنده و چالاک، افعی سر دیوار او پر مار شیبا جهان از زخم آنها ناشکیبا. (ویس ورامین. فاب 1 ص 8- 197) یا مار ضحاک. هریک از مارانی که بردوش ضحاک رسته بودند. یا مار ضحاکی، زنجیری که بر پای مجرمان نهند. یا مار طوقی. یکی از گونه های مارآبی که در اطراف گردن یک ردیف فلسهای روشن تری شبیه گردن بند دارد این مار بدون سم است. یا مار عینکی. گونه ای مار سمی خطرناک از گروه ماران پروتروگلیف که در موقع خشم ناحیه گردن خود را پهن میکند و در این حال تصویر عینکی بر روی فلسهای ناحیه خلفی گردن حیوان مشاهده میشود. این گونه مار در هندوستان فراوان است و سالیانه در حدود 200000 تن تلفات میدهد کفچه مارهندی. یا مار گرزه. مارسیاه کفچه دار: تن او زانده و تیمار بی جان چو مار گرزه اندر آهنین غار. (مسعود سعد. 234) یا مار ماهی. گونه ای ماهی غضروفی از راسته سیکلوسترم ها که ظاهری شبیه به مار و دهانی گرد دارد و فاقد فلس است. زبانش شبیه به استوانه ای میباشد که در دهان رفت و آمد میکند. مارماهی غالبا انگل ماهیان دیگر میشود و بکمک دهانش ببدن آنها میچسبد و بوسیله زبان خود گوشت آنها را میمکد. گونه های مختلف این ماهی بین 40 سانتیمتر تایک مترطول دارند و اکثر گونه های آن در رودخانه ها میزیند حیه البحر. یامار مصری. نیزه مصری سنان مصری. یا مار نه سر. نه فلک. یا ماران. راسته ای از خزندگان که فاقد دست و پاهستند و کمربندهای مربوط باین اندامها نیز از بین رفته است و در نتیجه از بین رفتن اندامها تقسیم کاردر نقاط مختلف تیره پشت نیز از میان رفته و مهره ها باستثنای مهره اطلس همگی شبیه یکدیگرند. دنده ها در تمام طول بدن بجزدم وجود دارند و در حرکت حیوان عمل مهمی انجام میدهند. در ماران عظم قص هرگز وجود ندارد. یکی از مشخصات مارا ناتساع بسیاری است که دهان برای بلعیدن طعمه پیدا میکند. این صفت در ماران سمی بمنتهی درجه میرسد باین ترتیب میتوانند طعمه های بزرگتراز خود را نیز ببلعند زیرا از طرفی همه استخوانهای فک دارای حرکت میباشند و مفصلی میشوند و از طرف دیگر استخوان مربع که در حال استراحت بطور مورب قرار دارد درهنگام باز شدن دهان تقریبا عمودی میشود. و انگهی دو نیمه فک تحتانی با هم مفصل شده و ممکنست از هم باز شوند و چون جناق سینه نیز وجود ندارد طعمه های بزرگ باسانی میتوانند وارد معده گردند. دندانها در ماران بر روی دوآرواره قرار دارند و گاهی تمام حفره دهانی و استخوان کامی و حتی استخوان تیغه یی را میپوشانند در بین دندانهای آرواره بالا دندانهای سمی قرار دارند (درماران سمی)، زبان ماران دارای شکاف است و مری و معده مانند دهان نیز اتساع مییابند. شش ها بدون قرنیه میباشد و شش چپ بسیار کوچکتر است و گاهی اصلا وجود ندارد. چنین بنظر میاید که چشم ماران فاقد پلک است زیرا ماران دارای نگاه ثابتی هستند ولی در واقع در ماران پلک وجود دارد اما بشکل پرده شفاف نازکی است که در وسط قرنیه روی چشمها بهم چسبیده اند. ماران تقریباهمه از طعمه های زنده تغذیه میکنند. یا ترکیبات فعلی: مار بدست کسی (دیگری) گرفتن، کار دشواری بدیگری فرمودن که در آن برای او خطری تمام بود و برای کارفرما نفعی منظور باشد: چون یار ببوسه دادنم بار گرفت زلفش بگرفتم از من آزار گرفت. چون یاری من یار همی خوار گرفت زان خواست بدست من همی مار گرفت. (ابوالفرج رونی. 137) یا مار بدست دشمن کوفتن: سرمار بدست دشمن بکوب که از احدی الحسنیین خالی نباشد که اگر این غالب آمد مار کشتی و اگر آن از دشمن رستی. یا مار بدست گرفتن، کار دشوار کردن، یا مار و افعی شدن، سختی کشیدن و گرم و سرد روزگار چشیدن ودر نتیجه مجرب شدن، توضیح این ترکیب خالی از نوعی توهین نیست و کسی را که چنین توصیف کنند مراد نشان دادن بدجنسی و خبث طینت اوست. یا مثل مار بخود پیچیدن، از درد یاعصبانیت بخود پیچیدن: دیدم مشدی مثل مار بخودش می پیچید نفس نفس میزد
رونده گذرنده سریانی تازی گشته سرور جانوریست از راسته خزندگان که دارای اندام خارجی (دست و پا) نیست و کمر بندهای اندام نیز از بین رفته دارای بدنی کشیده و طویل است. مار دارای اقسام مختلف است که برخی از آنها سمی و برخی بدون سمند، ظالم ستمکار، موذی آزار رساننده: اگر کشتن مار برما واجب است باتفاق مردمان کشتن کافران برما واجب است بفرمان خدا تعالی پس کافر مارتر از مار است... یا مارآبی. گونه ای مار بدون زهر که در مجاورت رودخانهها و اماکن مرطوب میزید و بدون زهر است و از طعمه های کوچک موجود در آب (ماهیان وقورباغه ها) تغذیه میکند. قدش تا 2، 1 متر میرسد. گونه ای از این دسته مارها در اطراف گردن دارای یک ردیف فلسهای روشن تری هستند که بشکل گردن بند بنظر میایند و بنام مار طوقی معروفند. یا مار بزرگ. ثعبان اژدها. یا مار بوآ. بوآ. یا مار پلاس. چلپاسه مارمولک. یا مار پلیسه. پلیسه. یا مار جعفری. گونه ای مار سمی خطرناک. توضیح با مراجعه بماخذی که در دست بود این گونه تشخیص داده نشد. یا مار حمیری. ضحاک (که از قبیله حمیر بود)، یا مار خانگی. ماری که دایم در خانه کسی زیست کند: مار خانگی را نمی کشند. (مثل) یا مار در پیراهن. دشمنی که خویشاوند یا مقرب شخص باشد، یا مار دریایی زهری. گونه ای مار سمی خطرناک که دمش جهت سهولت عمل شنا تا حدی مسطح شده است و در نواحی گرم اقیانوس کبیر و اقیانوس هند میزید. یا مار دوزبان. منافق دورو. یا مار زر. (زرفام)، قلم. یا مار زنگی. گونه ای مار سمی خطرناک که در آمریکای شمالی و جنوبی میزید. وجه تسمیه این مار بدان جهت است که در ناحیه دم دارای 17 تا 20 فلس شاخی است که در موقع حرکت بیکدیگر خورده صدایی شبیه صدای جیرجیرک میدهد. یا مار شکم سوراخ. نای هفت بند که استادان نای مینواختند. یا مار شیبا. مار زودخزنده و چالاک، افعی سر دیوار او پر مار شیبا جهان از زخم آنها ناشکیبا. (ویس ورامین. فاب 1 ص 8- 197) یا مار ضحاک. هریک از مارانی که بردوش ضحاک رسته بودند. یا مار ضحاکی، زنجیری که بر پای مجرمان نهند. یا مار طوقی. یکی از گونه های مارآبی که در اطراف گردن یک ردیف فلسهای روشن تری شبیه گردن بند دارد این مار بدون سم است. یا مار عینکی. گونه ای مار سمی خطرناک از گروه ماران پروتروگلیف که در موقع خشم ناحیه گردن خود را پهن میکند و در این حال تصویر عینکی بر روی فلسهای ناحیه خلفی گردن حیوان مشاهده میشود. این گونه مار در هندوستان فراوان است و سالیانه در حدود 200000 تن تلفات میدهد کفچه مارهندی. یا مار گرزه. مارسیاه کفچه دار: تن او زانده و تیمار بی جان چو مار گرزه اندر آهنین غار. (مسعود سعد. 234) یا مار ماهی. گونه ای ماهی غضروفی از راسته سیکلوسترم ها که ظاهری شبیه به مار و دهانی گرد دارد و فاقد فلس است. زبانش شبیه به استوانه ای میباشد که در دهان رفت و آمد میکند. مارماهی غالبا انگل ماهیان دیگر میشود و بکمک دهانش ببدن آنها میچسبد و بوسیله زبان خود گوشت آنها را میمکد. گونه های مختلف این ماهی بین 40 سانتیمتر تایک مترطول دارند و اکثر گونه های آن در رودخانه ها میزیند حیه البحر. یامار مصری. نیزه مصری سنان مصری. یا مار نه سر. نه فلک. یا ماران. راسته ای از خزندگان که فاقد دست و پاهستند و کمربندهای مربوط باین اندامها نیز از بین رفته است و در نتیجه از بین رفتن اندامها تقسیم کاردر نقاط مختلف تیره پشت نیز از میان رفته و مهره ها باستثنای مهره اطلس همگی شبیه یکدیگرند. دنده ها در تمام طول بدن بجزدم وجود دارند و در حرکت حیوان عمل مهمی انجام میدهند. در ماران عظم قص هرگز وجود ندارد. یکی از مشخصات مارا ناتساع بسیاری است که دهان برای بلعیدن طعمه پیدا میکند. این صفت در ماران سمی بمنتهی درجه میرسد باین ترتیب میتوانند طعمه های بزرگتراز خود را نیز ببلعند زیرا از طرفی همه استخوانهای فک دارای حرکت میباشند و مفصلی میشوند و از طرف دیگر استخوان مربع که در حال استراحت بطور مورب قرار دارد درهنگام باز شدن دهان تقریبا عمودی میشود. و انگهی دو نیمه فک تحتانی با هم مفصل شده و ممکنست از هم باز شوند و چون جناق سینه نیز وجود ندارد طعمه های بزرگ باسانی میتوانند وارد معده گردند. دندانها در ماران بر روی دوآرواره قرار دارند و گاهی تمام حفره دهانی و استخوان کامی و حتی استخوان تیغه یی را میپوشانند در بین دندانهای آرواره بالا دندانهای سمی قرار دارند (درماران سمی)، زبان ماران دارای شکاف است و مری و معده مانند دهان نیز اتساع مییابند. شش ها بدون قرنیه میباشد و شش چپ بسیار کوچکتر است و گاهی اصلا وجود ندارد. چنین بنظر میاید که چشم ماران فاقد پلک است زیرا ماران دارای نگاه ثابتی هستند ولی در واقع در ماران پلک وجود دارد اما بشکل پرده شفاف نازکی است که در وسط قرنیه روی چشمها بهم چسبیده اند. ماران تقریباهمه از طعمه های زنده تغذیه میکنند. یا ترکیبات فعلی: مار بدست کسی (دیگری) گرفتن، کار دشواری بدیگری فرمودن که در آن برای او خطری تمام بود و برای کارفرما نفعی منظور باشد: چون یار ببوسه دادنم بار گرفت زلفش بگرفتم از من آزار گرفت. چون یاری من یار همی خوار گرفت زان خواست بدست من همی مار گرفت. (ابوالفرج رونی. 137) یا مار بدست دشمن کوفتن: سرمار بدست دشمن بکوب که از احدی الحسنیین خالی نباشد که اگر این غالب آمد مار کشتی و اگر آن از دشمن رستی. یا مار بدست گرفتن، کار دشوار کردن، یا مار و افعی شدن، سختی کشیدن و گرم و سرد روزگار چشیدن ودر نتیجه مجرب شدن، توضیح این ترکیب خالی از نوعی توهین نیست و کسی را که چنین توصیف کنند مراد نشان دادن بدجنسی و خبث طینت اوست. یا مثل مار بخود پیچیدن، از درد یاعصبانیت بخود پیچیدن: دیدم مشدی مثل مار بخودش می پیچید نفس نفس میزد