معنی مُقَاطَعَة - جستجوی لغت در جدول جو
مُقَاطَعَة
وقفه، استان
وَقفِه، اُستان
دیکشنری عربی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مُتَابَعَة
پیگیری، ردیابی
پِیگیری، رَدیابی
دیکشنری عربی به فارسی
مُخَادَعَة
شرارت، فریب، نیرنگ بازی
شَرارَت، فَریب، نِیرَنگ بازی
دیکشنری عربی به فارسی
مُقَابَلَة
مقابله، مصاحبه
مُقابَلِه، مُصاحِبِه
دیکشنری عربی به فارسی