جدول جو
جدول جو

معنی موگوئی - جستجوی لغت در جدول جو

موگوئی
دهستانی است از بخش آخورۀ شهرستان فریدن اصفهان، در باختر آخوره واقع و حدود آن به شرح زیر است: از طرف شمال به کوه قلعه پاچه، از طرف جنوب به کوه هفتنان، از طرف باختر به رشته ارتفاعات کوه قلعه پاچه و کوه سیلدون و کوه خان جوان بین، از طرف خاور به رشته ارتفاعات کوه خوریه و کوه سیلگون و کوه گلدران،
وضع طبیعی: 1 - رشته ارتفاعات خاوری در جنوب خاوری به شمال باختری کشیده شده و بلندترین قلۀ آن در کوه خوریه 4041 و در کوه شاهان 3840 گز ارتفاع دارد، 2 - رشته ارتفاعات کوه چهارده پل و کوه شناردرک و کوه ونیزان که از جنوب خاوری به شمال باختری کشیده شده اند و بلندترین قلۀ آنها3360 گز ارتفاع دارد، 3 - رشته ارتفاعات هفت تنان (هفتنان) که در جنوب دهستان از خاور به باختر کشیده شده و بلندترین قلۀ آن 3330 گز ارتفاع دارد، رودخانه های عمده آن عبارتند از: دو رود چقیورت و گرگان، هوای دهستان سردسیر است و آب دیه ها از چشمه تأمین می شود، محصول عمده آن غلات و تریاک و حبوب و میوه های جنگلی است، شغل عمده اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آن قالیچه و جاجیم بافی است، بیشتر راههای دهستان مالرو و صعب العبور است، این دهستان از 90 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 19683 تن میباشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
موگوئی
جزء طایفۀ چهارلنگ از ایل بختیاری ایران، و دارای شعب زیر است: شیخ سعید، بیرکوئی، خوئی کوئی، دیویلی، شیاس و مهدور. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 76)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از توگوشی
تصویر توگوشی
سیلی، ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی، چک، کشیده، لت، تپانچه، کاز، سرچنگ، صفعه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توگویی
تصویر توگویی
انگار، انگاشتن، پسوند متصل به واژه به معنای انگارنده مثلاً سهل انگار، گویی، به نظر می رسد، بپندار، تصور کن
فرهنگ فارسی عمید
زایانی (مولوداتی) در فرزان، جشنی زنانه منسوب به مولود، منسوب و مربوط به موالید ثلثه، (وز آن اشکال بسیار است که هر یکی را از آن صورتی است کو بدان صورت از جملگی موجودات مولوداتی و امهاتی جداست.)، (فولکلور) میزبانی که نذری کرده است جلسه ای از زنان تشکیل می دهد (مرد حق ورود بجلسه ندارد) و زنی در آن بوعظ می پردازد و داستان عروس قریش را - که در آن عظمت فاطمه دختر پیغمبر تجلی می کند - روایت می نماید. همچنین واعظ شعری می خواند و ترجیع آنرا حاضران مجلس تکرار می کنند. زنان مجلس قطعه نخی را لای قران گذاشته گره زنند و نذر کنند که اگر نذرشان بر آورده شود خودشان مولودی بگیرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوروئی
تصویر دوروئی
تزویر، دورنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرگوئی
تصویر پرگوئی
دراز نفسی، پرچانگی
فرهنگ لغت هوشیار
موضوعی در فارسی چیشیک نهاده ای منسوب به موضوع، آنچه که موضوعیت دارد
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده رخنی مانداکی منسوب به موروث آنچه که بارث رسیده ارثی. . .} و در واقع او را بهادری و پهلوانی موروثی بود) (ظفرنامه یزدی. چا. امیر کبیر 412: 2)
فرهنگ لغت هوشیار
نقدی، آنچه از پول و اعتبار و ارز و لوازم و ابزار و اشیا وجود داشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موتوری
تصویر موتوری
جنبایی منسوب به موتور، آنچه که دارای موتور است موتور دار: (قایق موتوری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مولودی
تصویر مولودی
منسوب به مولود، گونه ای آواز مذهبی که به ویژه به مناسبت تولد پیامبر اسلام و خاندانش و در ستایش آنان می خوانند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موجودی
تصویر موجودی
دارایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از موضوعی
تصویر موضوعی
دست مایه ای
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از موضوعی
تصویر موضوعی
Subject, Topical
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از موجودی
تصویر موجودی
Inventory
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از موتوری
تصویر موتوری
Motor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از موتوری
تصویر موتوری
мотор
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از موتوری
تصویر موتوری
Motor
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از موتوری
تصویر موتوری
motor
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از موجودی
تصویر موجودی
inventaris
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از موضوعی
تصویر موضوعی
subjectief, thematisch
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از موتوری
تصویر موتوری
мотор
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از موجودی
تصویر موجودی
інвентар
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از موضوعی
تصویر موضوعی
суб'єктивний , тематичний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از موضوعی
تصویر موضوعی
subjetivo, tópico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از موجودی
تصویر موجودی
инвентарь
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از موضوعی
تصویر موضوعی
субъективный , тематический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از موجودی
تصویر موجودی
inwentarz
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از موتوری
تصویر موتوری
silnik
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از موضوعی
تصویر موضوعی
subiektywny, tematyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از موضوعی
تصویر موضوعی
subjektiv, thematisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از موجودی
تصویر موجودی
inventário
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از موتوری
تصویر موتوری
motor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از موجودی
تصویر موجودی
Inventar
دیکشنری فارسی به آلمانی