جدول جو
جدول جو

معنی موژیک - جستجوی لغت در جدول جو

موژیک
مرد روستایی روسی
تصویری از موژیک
تصویر موژیک
فرهنگ فارسی عمید
موژیک
قروی روس، دهاتی روسیه، روستایی روسی، (یادداشت مؤلف)، در زبان روسی، دهاتی، روستایی، به افراد قدیم روسیه که دارای ریش بلند و لباس ژولیده بودند اطلاق می شد و آنان گروه خاصی را تشکیل می دادند، ولی به تدریج این اصطلاح شامل عموم طبقات بی بضاعت و بیسواد و بی تربیت روسیه شد
لغت نامه دهخدا
موژیک
روسی روستایی روستایی روسی دهقان روسی (پیش از انقلاب سوسیالیستی) توضیح موژیک با فراد روسیه که دارای ریش بلند و لباس ژولیده بودند اطلاق میشد و آنان گروه خاصی را تشکیل میدادند ولی بتدریج این اصطلاح شامل عموم طبقات بی بضاعت و بی سواد و بی تربیت روسیه شد
فرهنگ لغت هوشیار
موژیک
روستایی از دهستان پنجکرستاق کجور
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از موزیک
تصویر موزیک
موسیقی، فن آواز خواندن و نواختن ساز، آهنگی که موجد حزن یا نشاط و محرک احساسات باشد
فرهنگ فارسی عمید
قلمی دارای محفظه ای از جوهر و نوک نمدی که برای نوشتن و نقاشی کابرد دارد
فرهنگ فارسی عمید
در لهجۀ قزوین چوبی است که در یک سر آن سیخی برای راندن ستور است، (یادداشت دکتر دبیرسیاقی)، سیخونک
لغت نامه دهخدا
صنعتی که در آن آوازها را طوری ترکیب می کنند که خوش آیند گوش و سامعه باشد، (ناظم الاطباء)، موزیک در اصل به سریانی، موسیقی است، (آنندراج)، موسیقی، (یادداشت مؤلف)، رجوع به موسیقی شود: عبرانیان ایام سلف عشق بسیاری نسبت به موزیک داشتند به حدی که آن را در عبادت دینی خود استعمال می کردند، (از قاموس کتاب مقدس)،
- موزیک زدن، نواختن آلات موسیقی چون شیپور و سنج و قرنی و طبل و غیره باهم، نواختن موزیکان، (ناظم الاطباء)، رجوع به موزیکان شود،
- موزیک عزا، آهنگی که دارندگان مجموعه ای از آلت موسیقی در مرگ بزرگان به نوای خاصی می نوازند، (از یادداشت مؤلف)،
، علم به صنعت ترکیب خوش آیند آوازها، (از ناظم الاطباء)، در اصل به سریانی علم سرود است، (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ماژیک
تصویر ماژیک
عجیب و غریب، نوعی قلم برای رنگ آمیزی، سحر و جادو
فرهنگ لغت هوشیار
صنعتی که در آ ن آوازها را طوری ترکیب میکنند که خوش آیند گوش و سامعه باشد صنعتی که در آن آوازها را طوری ترکیب میکنند که خوش ایند گوش و سامعه باشد خنیا خنیاک موسیقی: (مسیو لمر معلم علم و عمل موزیک (دار الفنون)،) (مراه البلدان. ج 1 ضمیمه ص 26)
فرهنگ لغت هوشیار
نام تجارتی نوعی قلم دارای محفظه مرکب روغنی و نوک نمدی که بیشتر برای نوشتن خط درشت یا نقاشی و طراحی به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
علم ترکیب اصوات و هنر عرضه آن ها به نحوی که برای شنونده مطبوع باشد، موسیقی (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
آهنگ، مارش، مزغان، مزقان، موسیقی، نوا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از توابع دهستان پنجکرستاق کجور
فرهنگ گویش مازندرانی