دهی است از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقعدر 3/5 هزارگزی جنوب مرزبانی با 150 تن سکنه، آب آن از چم دشت و راه آن ماشین رو است، در آمار این ده را موشاخان نوشته اند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقعدر 3/5 هزارگزی جنوب مرزبانی با 150 تن سکنه، آب آن از چم دشت و راه آن ماشین رو است، در آمار این ده را موشاخان نوشته اند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
مپاسان. گی دو... نویسندۀ فرانسوی (1850 تا 1893 میلادی) از پروردگان گوستاو فلوبر است. داستانها و نوولها برشتۀ تحریر درآورده است. نخستین داستان کوتاه وی با نام بول دو سوئیف در سال 1880 میلادی انتشار یافت و مورد توجه واقع شد. از جمله آثار مهم بعدی وی که سبب شهرت وی گردیده است داستان دوست خوب و قوی مانند مرگ و قلب ما و یک زندگانی وپیر و ژان و غیره است
مپاسان. گی دو... نویسندۀ فرانسوی (1850 تا 1893 میلادی) از پروردگان گوستاو فلوبر است. داستانها و نوولها برشتۀ تحریر درآورده است. نخستین داستان کوتاه وی با نام بول دو سوئیف در سال 1880 میلادی انتشار یافت و مورد توجه واقع شد. از جمله آثار مهم بعدی وی که سبب شهرت وی گردیده است داستان دوست خوب و قوی مانند مرگ و قلب ما و یک زندگانی وپیر و ژان و غیره است
جای موچک. ظرف که در آن موچک نهند. در عبارت ذیل از تذکرهالملوک (کتابی که درباره آداب و رسوم و مشاغل و تشکیلات دربار صفوی است) در شرح شغل فراش باشی و مشعلدارباشی این کلمه مرکب از ’موچک’ و ’دان’، پسوند ظرف و مکان، به صورت اسم مرکب آمده است، اما معنی آن روشن نیست: در ذکر تحویلات او (مشعلدارباشی) است، و تحویلات او بدین موجب است: قالی و قالیچه... سریش، فانوس، موچکدان، لندره دوز... (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 31)
جای موچک. ظرف که در آن موچک نهند. در عبارت ذیل از تذکرهالملوک (کتابی که درباره آداب و رسوم و مشاغل و تشکیلات دربار صفوی است) در شرح شغل فراش باشی و مشعلدارباشی این کلمه مرکب از ’موچک’ و ’دان’، پسوند ظرف و مکان، به صورت اسم مرکب آمده است، اما معنی آن روشن نیست: در ذکر تحویلات او (مشعلدارباشی) است، و تحویلات او بدین موجب است: قالی و قالیچه... سریش، فانوس، موچکدان، لندره دوز... (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 31)
برادر یا دوست گردیدن کسی را. (از اقرب الموارد). برادر گرفتن کسی را و دوست شدن. (ناظم الاطباء). برادر و دوست شدن. (منتهی الارب). باکسی برادری گرفتن. (المصادر زوزنی). با کسی برادری کردن. (تاج المصادر بیهقی). و رجوع به مواخات شود
برادر یا دوست گردیدن کسی را. (از اقرب الموارد). برادر گرفتن کسی را و دوست شدن. (ناظم الاطباء). برادر و دوست شدن. (منتهی الارب). باکسی برادری گرفتن. (المصادر زوزنی). با کسی برادری کردن. (تاج المصادر بیهقی). و رجوع به مواخات شود
دهی است از دهستان پایین بخش طالقان شهرستان تهران واقع در 24 هزارگزی شهرک با 153 تن سکنه، آب آن از چشمه سار و راه آن مالرو است، جوکوه جزء این ده است و در حدود بیست سال پیش موچان قدیم را سیل برده و ده فعلی آباد شده است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1) دهی است از دهستان قره کهریزبخش سربند شهرستان اراک واقع در 36 هزارگزی خاور آستانه با 1070 تن سکنه، آب آن از قنات و رودخانه و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است از دهستان پایین بخش طالقان شهرستان تهران واقع در 24 هزارگزی شهرک با 153 تن سکنه، آب آن از چشمه سار و راه آن مالرو است، جوکوه جزء این ده است و در حدود بیست سال پیش موچان قدیم را سیل برده و ده فعلی آباد شده است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1) دهی است از دهستان قره کهریزبخش سربند شهرستان اراک واقع در 36 هزارگزی خاور آستانه با 1070 تن سکنه، آب آن از قنات و رودخانه و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
متملق، چاپلوس، با زرنگی و زیرکی، حقه باز، لافی، لاف زن، شارلاتانی در گفتار، زبان بازی، آنکه به تندی و چابکی گوید در فریفتن تو آنچه در دل ندارد، خوش محاوره، زبان آور، خوش آمدگو
متملق، چاپلوس، با زرنگی و زیرکی، حقه باز، لافی، لاف زن، شارلاتانی در گفتار، زبان بازی، آنکه به تندی و چابکی گوید در فریفتن تو آنچه در دل ندارد، خوش محاوره، زبان آور، خوش آمدگو
قریه ای است از مضافات مرو شاهجان، (برهان)، قریه ای است از مضافات مرو، (آنندراج) (انجمن آرا) (فرهنگ جهانگیری)، قریه ای است از قرای مرو و آن غیر از ما جان است و این قریۀ ابی مسلم خراسانی صاحب الدوله است، (از معجم البلدان) : درویشی ... بدریافت قدم مبارک خواجه آمد، با او هیچ التفات نکردند و فرمودند خلق ماخان بواسطۀ تو زیان زده شده اند ... تا مادام که او به ماخان نخواهد رفت و به نسبت خلق آن موضع تفریح نخواهد کرد تا آن خلق از زیان بیرون آیند او را به ما راه نیست، (انیس الطالبین ص 109 و 110)، چون به ماخان رسیدم احوالی شگرف از برکت توجه به حضرت خواجه ظاهر شد پس از آن موضع بطرف سرخس روان شدم، (انیس الطالبین ص 217)، حضرت خواجۀ ما قدس اﷲ روحه از سرخس به ماخان آمدند، (انیس الطالبین ص 220)، خواجۀ ما قدس اﷲ روحه مرابا حضرت درویش اسماعیل در ماخان به هیزم آوردن فرستادند، (انیس الطالبین، ص 221)، رجوع به ماخوان شود
قریه ای است از مضافات مرو شاهجان، (برهان)، قریه ای است از مضافات مرو، (آنندراج) (انجمن آرا) (فرهنگ جهانگیری)، قریه ای است از قرای مرو و آن غیر از ما جان است و این قریۀ ابی مسلم خراسانی صاحب الدوله است، (از معجم البلدان) : درویشی ... بدریافت قدم مبارک خواجه آمد، با او هیچ التفات نکردند و فرمودند خلق ماخان بواسطۀ تو زیان زده شده اند ... تا مادام که او به ماخان نخواهد رفت و به نسبت خلق آن موضع تفریح نخواهد کرد تا آن خلق از زیان بیرون آیند او را به ما راه نیست، (انیس الطالبین ص 109 و 110)، چون به ماخان رسیدم احوالی شگرف از برکت توجه به حضرت خواجه ظاهر شد پس از آن موضع بطرف سرخس روان شدم، (انیس الطالبین ص 217)، حضرت خواجۀ ما قدس اﷲ روحه از سرخس به ماخان آمدند، (انیس الطالبین ص 220)، خواجۀ ما قدس اﷲ روحه مرابا حضرت درویش اسماعیل در ماخان به هیزم آوردن فرستادند، (انیس الطالبین، ص 221)، رجوع به ماخوان شود