جمع واژۀ مؤسس (در حالت جرّی و نصبی). استوارکنندگان و بنانهندگان. (ناظم الاطباء). بنیانگذاران. پایه گذاران. پی گذاران: مؤسسین مدارس. (یادداشت مؤلف). و رجوع به مؤسس شود
جَمعِ واژۀ مؤسس (در حالت جرّی و نصبی). استوارکنندگان و بنانهندگان. (ناظم الاطباء). بنیانگذاران. پایه گذاران. پی گذاران: مؤسسین مدارس. (یادداشت مؤلف). و رجوع به مؤسس شود
نعت فاعلی از تأسیس. آنکه بنیاد چیزی را برپا می نهد و بنا می کند. بنا نهنده. (ناظم الاطباء). بنیاد نهنده. (آنندراج). پایه گذار. بنیانگذار. تأسیس کننده. پی افکننده. آنکه پی افکند. پی گذار. پی افکن. بانی. ج، مؤسسان. (یادداشت مؤلف) ، (اصطلاح بدیعی) به اصطلاح شعرا مقابل مشید است و آن در کلام، آوردن الفاظی است که نقاط تمام حروف تحتانیه باشد. (از آنندراج). کلامی که همه حروف آن را نقطه های زیرین باشد: اسباب طرب بیار ای یار جام لب لب بده به ابرار. (از آنندراج). ، استوارکننده. (غیاث) (ناظم الاطباء). و رجوع به مشید شود
نعت فاعلی از تأسیس. آنکه بنیاد چیزی را برپا می نهد و بنا می کند. بنا نهنده. (ناظم الاطباء). بنیاد نهنده. (آنندراج). پایه گذار. بنیانگذار. تأسیس کننده. پی افکننده. آنکه پی افکند. پی گذار. پی افکن. بانی. ج، مؤسسان. (یادداشت مؤلف) ، (اصطلاح بدیعی) به اصطلاح شعرا مقابل مشید است و آن در کلام، آوردن الفاظی است که نقاط تمام حروف تحتانیه باشد. (از آنندراج). کلامی که همه حروف آن را نقطه های زیرین باشد: اسباب طرب بیار ای یار جام لب لب بده به ابرار. (از آنندراج). ، استوارکننده. (غیاث) (ناظم الاطباء). و رجوع به مشید شود
دهی است از دهستان چهار بلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان واقع در 12 هزارگزی باختر همدان با 447 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان چهار بلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان واقع در 12 هزارگزی باختر همدان با 447 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
جمع واژۀ مؤسسه. بنگاهها. سازمانها. مؤسسه ها: مؤسسات دولتی. مؤسسات ملی، و آن را در زبان فارسی غالباً به کسر سین (اوّل) تلفظکنند. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به مؤسسه شود
جَمعِ واژۀ مؤسسه. بنگاهها. سازمانها. مؤسسه ها: مؤسسات دولتی. مؤسسات ملی، و آن را در زبان فارسی غالباً به کسر سین (اوّل) تلفظکنند. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به مؤسسه شود
جمع واژۀ فارسی مؤسس. بنیانگذاران. (از یادداشت مؤلف). - مجلس مؤسسان، مجلسی مرکب از نمایندگان مردم برای تعیین امور مهم مملکت از قبیل تصویب قانون اساسی یا تغییر مواد آن
جَمعِ واژۀ فارسی مؤسس. بنیانگذاران. (از یادداشت مؤلف). - مجلس مؤسسان، مجلسی مرکب از نمایندگان مردم برای تعیین امور مهم مملکت از قبیل تصویب قانون اساسی یا تغییر مواد آن
جمع واژۀ مؤمن (در حالت نصبی و جری). مردم دیندار. اهل ایمان. (از یادداشت مؤلف) : در دعای مؤمنین و مؤمناتی زآنکه هست زیر بارت گردن هر مؤمن و هر مؤمنه. منوچهری. جمیع مؤمنین و مؤمنات و مسلمین ومسلمات را توفیق راه راست کرامت فرمای. (قابوسنامه ص 3). بل کافۀ مؤمنین از سپاهی و رعیت از آن بهره ورگشته. (عالم آرای عباسی ص 207). - امیرالمؤمنین، از القاب خلفا. (ناظم الاطباء). لقبی که اهل سنت به خلفا دهند. (از یادداشت مؤلف). - ، لقب خاص حضرت علی بن ابیطالب در عرف شیعه. (از یادداشت مؤلف). رجوع به علی شود
جَمعِ واژۀ مؤمن (در حالت نصبی و جری). مردم دیندار. اهل ایمان. (از یادداشت مؤلف) : در دعای مؤمنین و مؤمناتی زآنکه هست زیر بارت گردن هر مؤمن و هر مؤمنه. منوچهری. جمیع مؤمنین و مؤمنات و مسلمین ومسلمات را توفیق راه راست کرامت فرمای. (قابوسنامه ص 3). بل کافۀ مؤمنین از سپاهی و رعیت از آن بهره ورگشته. (عالم آرای عباسی ص 207). - امیرالمؤمنین، از القاب خلفا. (ناظم الاطباء). لقبی که اهل سنت به خلفا دهند. (از یادداشت مؤلف). - ، لقب خاص حضرت علی بن ابیطالب در عرف شیعه. (از یادداشت مؤلف). رجوع به علی شود