جدول جو
جدول جو

معنی مومیایی - جستجوی لغت در جدول جو

مومیایی
ویژگی جسمی که به مومیا آغشته شده، مومیا
تصویری از مومیایی
تصویر مومیایی
فرهنگ فارسی عمید
مومیایی
نام دارویی سیاه مانند قیر که برای شکستگی استفاده میشود، مومیایی جسد را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
مومیایی
جسدی که برای سالم ماندن آن را بوسیله مواد نگهدارنده مانند موم و مومیا پوشانده اند
تصویری از مومیایی
تصویر مومیایی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مومیایی کردن
تصویر مومیایی کردن
حفظ و تحنیط اجساد مردگان در برابر عفونت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مومیایی بخش
تصویر مومیایی بخش
آنکه یا آنچه مومیایی دهد: (من شکسته خاطراز شروانیان وز لفظ من خاک شروان مومیایی بخش ایران آمده) (خاقانی 373)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مومیایی شدن
تصویر مومیایی شدن
Mummification
دیکشنری فارسی به انگلیسی
การทำมัมมี่
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از شیمیایی
تصویر شیمیایی
کیمیایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کیمیایی
تصویر کیمیایی
شیمیایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شیمیایی
تصویر شیمیایی
ماتیک منسوب به شیمی: فعل و انفعالات شیمیایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مومیاگر
تصویر مومیاگر
کسی که اجساد را مومیایی می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کیمیایی
تصویر کیمیایی
کیمیاوی، مربوط به کیمیا، شیمیایی
فرهنگ فارسی عمید
منسوب به کیمیا مربوط به کیمیا، کیمیاگر: ز عکس رخم خاک هر کوچه زر شد ترا کیسه خالی و من کیمیایی. (نادم گیلانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیمیایی
تصویر شیمیایی
مربوط به علم شیمی، آنچه از واکنش های شیمیایی حاصل می شود مثلاً بمب شیمیایی
فرهنگ فارسی عمید