- موقت
- چندگاهه، گذرا، زودگذر
معنی موقت - جستجوی لغت در جدول جو
- موقت
- مقابل دائم، دارای زمان محدود و معیّن، زمان محدود و معیّن
- موقت
- تعیین کننده وقت و ساعت، هنگام معین
- موقت ((مَ یا مُ قِ))
- جایی که برای تعیین وقت مقرر گردد
- موقت ((مُ وَ قَّ))
- وقت معین و محدود، ناپایدار، محدود
- موقت
- Makeshift, Temporary
- موقت
- provisório, temporário
- موقت
- tymczasowy
- موقت
- временный
- موقت
- тимчасовий
- موقت
- tijdelijk
- موقت
- provisorisch, vorübergehend
- موقت
- provisional, temporal
- موقت
- provisoire, temporaire
- موقت
- provvisorio, temporaneo
- موقت
- अस्थायी , अस्थायी
- موقت
- অস্থায়ী , সাময়িক
- موقت
- sementara
- موقت
- 임시의 , 일시적인
- موقت
- 临时的 , 暂时的
- موقت
- 仮の , 一時的な
- موقت
- זמני , זמני
- موقت
- ya muda, wa muda mfupi
- موقت
- ชั่วคราว , ชั่วคราว
- موقت
- موقوتٌ , مؤقّتٌ
- موقت
- عارضی , عارضی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در تازی نیامده کدی اوامیک آنچه که در مدتی محدود و معین بجا ماند مقابل دایمی همیشگی. توضیح کلمه} موقت {همین مفهوم را میرساند و احتیاجی بافزودن} {نیست ولی در تداول} موقتی {بسیار بکار میرود
گذران بطور موقت مقابل دایمی همیشگی. توضیح صحیح} موقتا {است نه} موقه {چه تاء آن اصلی است و بالف باید نوشت (دکتر خیام پور. نداب 7- 6: 1 ص 45)
Ad Hoc, Provisional, Temporarily, Transitorily
ad hoc, provisório, temporariamente
tymczasowy, tymczasowo, przejściowo
временный , временно
тимчасовий , тимчасово , тимчасово