جدول جو
جدول جو

معنی موفقیت - جستجوی لغت در جدول جو

موفقیت
(مُ وَفْ فَ قی یَ)
توفیق. کامیابی. کامروایی. کامرانی. دست یابی به آرزو یا انجام دادن کاری. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به توفیق شود
لغت نامه دهخدا
موفقیت
توفیق، کامیابی، کامروایی
تصویری از موفقیت
تصویر موفقیت
فرهنگ لغت هوشیار
موفقیت
پیروزی، کامیابی
تصویری از موفقیت
تصویر موفقیت
فرهنگ واژه فارسی سره
موفقیت
توفیق، بهره مندی، پیروزی، توفیق، فیروزمندی، کامروایی، کامیابی، کامکاری
متضاد: ناکامی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
موفقیت
نجّاحٌ
تصویری از موفقیت
تصویر موفقیت
دیکشنری فارسی به عربی
موفقیت
Success
تصویری از موفقیت
تصویر موفقیت
دیکشنری فارسی به انگلیسی
موفقیت
succès
تصویری از موفقیت
تصویر موفقیت
دیکشنری فارسی به فرانسوی
موفقیت
sucesso
تصویری از موفقیت
تصویر موفقیت
دیکشنری فارسی به پرتغالی
موفقیت
sukces
تصویری از موفقیت
تصویر موفقیت
دیکشنری فارسی به لهستانی
موفقیت
успех
تصویری از موفقیت
تصویر موفقیت
دیکشنری فارسی به روسی
موفقیت
успіх
تصویری از موفقیت
تصویر موفقیت
دیکشنری فارسی به اوکراینی
موفقیت
succes
تصویری از موفقیت
تصویر موفقیت
دیکشنری فارسی به هلندی
موفقیت
Erfolg
تصویری از موفقیت
تصویر موفقیت
دیکشنری فارسی به آلمانی
موفقیت
کامیابی
تصویری از موفقیت
تصویر موفقیت
دیکشنری فارسی به اردو
موفقیت
successo
تصویری از موفقیت
تصویر موفقیت
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
موفقیت
ความสำเร็จ
تصویری از موفقیت
تصویر موفقیت
دیکشنری فارسی به تایلندی
موفقیت
mafanikio
تصویری از موفقیت
تصویر موفقیت
دیکشنری فارسی به سواحیلی
موفقیت
הַצלָחָה
تصویری از موفقیت
تصویر موفقیت
دیکشنری فارسی به عبری
موفقیت
成功
تصویری از موفقیت
تصویر موفقیت
دیکشنری فارسی به ژاپنی
موفقیت
éxito
تصویری از موفقیت
تصویر موفقیت
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
موفقیت
성공
تصویری از موفقیت
تصویر موفقیت
دیکشنری فارسی به کره ای
موفقیت
başarı
تصویری از موفقیت
تصویر موفقیت
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
موفقیت
keberhasilan
تصویری از موفقیت
تصویر موفقیت
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
موفقیت
সফলতা
تصویری از موفقیت
تصویر موفقیت
دیکشنری فارسی به بنگالی
موفقیت
सफलता
تصویری از موفقیت
تصویر موفقیت
دیکشنری فارسی به هندی
موفقیت
成功
تصویری از موفقیت
تصویر موفقیت
دیکشنری فارسی به چینی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مواقیت
تصویر مواقیت
میقات ها، محل قرارها، محلهای احرام بستن حجاج، وقت ها، هنگام ها، جمع واژۀ میقات
فرهنگ فارسی عمید
(مُ وَفْ فَ)
محمد بن محمد موفقی. کاتب نزیل مصر. محدثی بود سخت بخشنده و نیکوکار و از پدرش ابوالحسین عبدالکریم بن احمد بن ابوجدار الصواف روایت دارد و ابومحمد عبدالعزیز نخشبی از او روایت کرده است. (از لباب الانساب). محدّث در علوم اسلامی به کسی گفته می شود که علاوه بر نقل حدیث، علم رجال، علم درایه، و فنون بررسی سند و متن حدیث را به خوبی می داند. این افراد در طول قرون اولیه اسلام، پایه گذاران نظام حدیثی بودند و با دسته بندی راویان، ایجاد شاخص های اعتماد و تفکیک احادیث صحیح از جعلی، علوم اسلامی را از تحریف حفظ کردند. وجود محدث در هر نسل نشانه پویایی دین اسلام بود.
لغت نامه دهخدا
(مُ وَفْ فیَ)
شهری است که موفق برادر معتمد عباسی در هنگام جنگ با زنگیان در آنجا مسکن گزید از این رو به اسم او نامیده شد. (تاریخ ابن اثیر ج 7 صص 140-142)
لغت نامه دهخدا
(دی دَ / دِ)
مناسبت و شایستگی و سزاواری و لیاقت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ میقات. (اقرب الموارد) (یادداشت مؤلف) (ناظم الاطباء). رجوع به میقات شود.
- علم مواقیت، علمی است که بوسیلۀ آن اوقات و احوال روز و شب و کیفیت دسترسی به این اوقات شناخته می شودو فایدۀ آن شناختن اوقات عبادات و دست یافتن بر جهت آنها و بر طالعها و مطالع اجزای بروج و کواکب ثابت است که منازل قمر از جملۀ آن است، و نیز شناختن مقادیر سایه ها و ارتفاعات و فاصله شهرها از یکدیگر و ارتفاع آنها است. (از کشاف اصطلاحات الفنون).
، جاها که از آن احرام گیرند، چون جحفه اهل شام را و ذات عرق، اهل عراق را و یلملم، اهل یمن را و قرن اهل نجد را و ذوالحلیفه اهل مدینه را. (یادداشت مؤلف). و رجوع به حج و میقات ش-ود
لغت نامه دهخدا
در تازی نیامده چیری پیروز گری وانیتاری کام انجامی کامیابی کامروایی موفق بودن توفیق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواقیت
تصویر مواقیت
((مَ))
جمع میقات
فرهنگ فارسی معین
میقات ها
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دلپذیری، سازگاری
دیکشنری اردو به فارسی