ابن محمد بن حسن خاصی خوارزمی، مکنی به ابوالمؤیدو ملقب به صدرالدین، عالم اصول و فقه و خلافیات و عارف به ادب و حسن انشاء. نسبت وی به خاص از دیه های خوارزم و تولد او به جرجانیه خوارزم به سال 579 و مرگ او به مصر در سال 634 هجری قمری بود. از او آثاری بازمانده است که از آن جمله است: 1- الفصول فی علم الاصول. 2- شرح ’الکلم النوابغ’ زمخشری.. و رجوع به مادۀ ابوالمؤید موفق بن احمد... شود ابن علی هروی، مکنی به ابومنصور که در نیمۀ آخر سدۀ چهارم و نیمۀ اول سدۀ پنجم می زیسته است. او راست: کتاب معروف ’الابنیه عن حقایق الادویه’ ابن احمد بن ابواسماعیل مشهور به اخطب خوارزم یا خطیب خوارزمی و مکنی به ابوالمؤید و رجوع به ابوالمؤید موفق... شود
ابن محمد بن حسن خاصی خوارزمی، مکنی به ابوالمؤیدو ملقب به صدرالدین، عالم اصول و فقه و خلافیات و عارف به ادب و حسن انشاء. نسبت وی به خاص از دیه های خوارزم و تولد او به جرجانیه خوارزم به سال 579 و مرگ او به مصر در سال 634 هجری قمری بود. از او آثاری بازمانده است که از آن جمله است: 1- الفصول فی علم الاصول. 2- شرح ’الکلم النوابغ’ زمخشری.. و رجوع به مادۀ ابوالمؤید موفق بن احمد... شود ابن علی هروی، مکنی به ابومنصور که در نیمۀ آخر سدۀ چهارم و نیمۀ اول سدۀ پنجم می زیسته است. او راست: کتاب معروف ’الابنیه عن حقایق الادویه’ ابن احمد بن ابواسماعیل مشهور به اخطب خوارزم یا خطیب خوارزمی و مکنی به ابوالمؤید و رجوع به ابوالمؤید موفق... شود
توفیق یافته. (ناظم الاطباء) ، کسی که پس از گمراهی به راه راست هدایت شده باشد. (از تعریفات جرجانی). رشید. هدایت شده. (یادداشت مؤلف) ، دارای توفیق و آنکه هر کاری برای وی موافقت می کند و به آسانی دست می دهد و بختیار و سعادتمند و فرخنده. (ناظم الاطباء). کامکار. کامروا. کامگار. کامیاب. کامران. توفیق یافته. دست یافته. نایل. (یادداشت مؤلف) : به علم و عدل و به آزادگی و نیکخوی مؤید است و موفق، مقدم است و امام. فرخی. ایا موفق بر خسروی که دیر زیی به شکر نعمت زاید ز خدمت بسیار. ابوحنیفۀ اسکافی (از تاریخ بیهقی). فرق میان پادشاهان مؤید موفق و میان خارجی آن است که پادشاهان چون دادگر... باشند طاعت باید داشت... (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 93). جهان را چو فریدون گرفت و قسمت کرد که شاه بد چو فریدون موفق اندر کار. ابوحنیفۀ اسکافی (از تاریخ بیهقی چ دانشگاه مشهد ص 368). زهی موفق و منصور شاه بی همتا زهی مظفر و مشهور خسرو والا. مسعودسعد
توفیق یافته. (ناظم الاطباء) ، کسی که پس از گمراهی به راه راست هدایت شده باشد. (از تعریفات جرجانی). رشید. هدایت شده. (یادداشت مؤلف) ، دارای توفیق و آنکه هر کاری برای وی موافقت می کند و به آسانی دست می دهد و بختیار و سعادتمند و فرخنده. (ناظم الاطباء). کامکار. کامروا. کامگار. کامیاب. کامران. توفیق یافته. دست یافته. نایل. (یادداشت مؤلف) : به علم و عدل و به آزادگی و نیکخوی مؤید است و موفق، مقدم است و امام. فرخی. ایا موفق بر خسروی که دیر زیی به شکر نعمت زاید ز خدمت بسیار. ابوحنیفۀ اسکافی (از تاریخ بیهقی). فرق میان پادشاهان مؤید موفق و میان خارجی آن است که پادشاهان چون دادگر... باشند طاعت باید داشت... (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 93). جهان را چو فریدون گرفت و قسمت کرد که شاه بد چو فریدون موفق اندر کار. ابوحنیفۀ اسکافی (از تاریخ بیهقی چ دانشگاه مشهد ص 368). زهی موفق و منصور شاه بی همتا زهی مظفر و مشهور خسرو والا. مسعودسعد
توفیق ده و کسی که ارشاد میکند و راهنمایی می کند و بهره مند می سازد و دستگیری می کند و یاری می دهد: واﷲالموفق المعین، خداوند عالم توفیق ده و راهنمای و یاری کننده است. (ناظم الاطباء). توفیق ده. (غیاث). توفیق دهنده. کامیاب کننده. توفیق بخش. (از یادداشت مؤلف) : و هو سبحانه ولی ذلک و المتفضل والموفق. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 333). انه خیر موفق ومعین. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 217). واﷲ الموفق لاتمام ما فی نیتی بفضله و کرمه. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 275). واﷲالموفق لمایرضی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 191)
توفیق ده و کسی که ارشاد میکند و راهنمایی می کند و بهره مند می سازد و دستگیری می کند و یاری می دهد: واﷲالموفق المعین، خداوند عالم توفیق ده و راهنمای و یاری کننده است. (ناظم الاطباء). توفیق ده. (غیاث). توفیق دهنده. کامیاب کننده. توفیق بخش. (از یادداشت مؤلف) : و هو سبحانه ولی ذلک و المتفضل والموفق. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 333). انه خیر موفق ومعین. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 217). واﷲ الموفق لاتمام ما فی نیتی بفضله و کرمه. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 275). واﷲالموفق لمایرضی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 191)
محمد بن محمد موفقی. کاتب نزیل مصر. محدثی بود سخت بخشنده و نیکوکار و از پدرش ابوالحسین عبدالکریم بن احمد بن ابوجدار الصواف روایت دارد و ابومحمد عبدالعزیز نخشبی از او روایت کرده است. (از لباب الانساب). محدّث در علوم اسلامی به کسی گفته می شود که علاوه بر نقل حدیث، علم رجال، علم درایه، و فنون بررسی سند و متن حدیث را به خوبی می داند. این افراد در طول قرون اولیه اسلام، پایه گذاران نظام حدیثی بودند و با دسته بندی راویان، ایجاد شاخص های اعتماد و تفکیک احادیث صحیح از جعلی، علوم اسلامی را از تحریف حفظ کردند. وجود محدث در هر نسل نشانه پویایی دین اسلام بود.
محمد بن محمد موفقی. کاتب نزیل مصر. محدثی بود سخت بخشنده و نیکوکار و از پدرش ابوالحسین عبدالکریم بن احمد بن ابوجدار الصواف روایت دارد و ابومحمد عبدالعزیز نخشبی از او روایت کرده است. (از لباب الانساب). محدّث در علوم اسلامی به کسی گفته می شود که علاوه بر نقل حدیث، علم رجال، علم درایه، و فنون بررسی سند و متن حدیث را به خوبی می داند. این افراد در طول قرون اولیه اسلام، پایه گذاران نظام حدیثی بودند و با دسته بندی راویان، ایجاد شاخص های اعتماد و تفکیک احادیث صحیح از جعلی، علوم اسلامی را از تحریف حفظ کردند. وجود محدث در هر نسل نشانه پویایی دین اسلام بود.