جدول جو
جدول جو

معنی موساکتی - جستجوی لغت در جدول جو

موساکتی
به هندی آذان الفاراست. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به آذان الفار شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دُ عَ)
منسوب به دو ساعت. آن فاصله که در مدت دو ساعت توان پیمود: شمیران در دوساعتی تهران قراردارد، در مسافت دو ساعت راه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
همدیگر خاموش بودن. (منتهی الارب). با یکدیگر خاموش بودن. (تاج المصادر بیهقی) ، نبرد کردن با کسی در خاموشی. (منتهی الارب). مبارزه کردن با کسی در سکوت و بر او غلبه کردن. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
موسایی، رجوع به موسایی شود، منسوب است به موسی که نسبت اجدادی است، (از الانساب سمعانی)، موسایی
لغت نامه دهخدا
موسائی، منسوب به موسی، آنکه یا آنچه به حضرت موسی پیغمبر نسبت دارد، (از یادداشت مؤلف)، مانند موسی، همچون موسی: کار موسایی کردن، موسائی، یهودی و متدین به دین حضرت موسی، (ناظم الاطباء)، کلیمی، یهود، جهود، موسوی، اسرائیلی، بنی اسرائیل، آنکه پیرو دین حضرت موسی کلیم اﷲ است، (از یادداشت مؤلف)، و رجوع به یهودی و یهود و کلیمی شود
لغت نامه دهخدا
تیره ای از ایل باوی کوه کیلویه از ایلات فارس، (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 88)
لغت نامه دهخدا
(کِ)
از شاعران متأخر است. او راست:
عمرم در این خیال سرآمد که وه چرا
روز وصال چون شب هجران دراز نیست.
(صبح گلشن ص 193)
فرانکو. داستان پرداز ایتالیایی متولد فلورانس مؤلف کتاب ’سیصد قصه’ است
لغت نامه دهخدا
(مُ)
کمان نرم و قابل انعطاف. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نام قلعه ای قدیمی در کوهستان کجور
فرهنگ گویش مازندرانی