جدول جو
جدول جو

معنی موسائیه - جستجوی لغت در جدول جو

موسائیه(ئی یَ)
منسوب به حضرت موسی بن جعفر هفتمین امام شیعیان
لغت نامه دهخدا
موسائیه(ئی یَ)
موسویه. طرفداران امامت امام موسی بن جعفر کاظم و منتظر رجعت آن حضرت که از فرق غلاه واقفه محسوب می شوند. (از خاندان نوبختی ص 265)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یَ / ئی یَ)
مائئه. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). رجوع به مائئه شود
لغت نامه دهخدا
تیره ای از ایل باوی کوه کیلویه از ایلات فارس، (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 88)
لغت نامه دهخدا
موسائی، منسوب به موسی، آنکه یا آنچه به حضرت موسی پیغمبر نسبت دارد، (از یادداشت مؤلف)، مانند موسی، همچون موسی: کار موسایی کردن، موسائی، یهودی و متدین به دین حضرت موسی، (ناظم الاطباء)، کلیمی، یهود، جهود، موسوی، اسرائیلی، بنی اسرائیل، آنکه پیرو دین حضرت موسی کلیم اﷲ است، (از یادداشت مؤلف)، و رجوع به یهودی و یهود و کلیمی شود
لغت نامه دهخدا
(سَوی یَ)
موسوی. موسایی. منسوب به حضرت موسی بن جعفر هفتمین امام شیعیان. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(سا)
دهی است از دهستان پسکوه بخش قاین شهرستان بیرجند واقع در 64 هزارگزی جنوب باختری قاین با 362 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(مَ / مُو)
قسمی برنج. قسمی برنج خوب. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ میلاه. (اقرب الموارد). جمع واژۀ میلاه به معنی ناقۀ سخت واله به جهت بچه. (آنندراج). و رجوع به میلاه شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
پناه گرفتن. (منتهی الارب) (آنندراج). پناه گرفتن بسوی خدا. (ناظم الاطباء) ، شتافتن بسوی جایی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، رهیدن. رهایش جستن. (منتهی الارب) (آنندراج). طلب رهایی و نجات کردن از چیزی و رهایی جستن از آن. (ناظم الاطباء). از کسی رهایی جستن. (المصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(هََ ئی یَ/ یِ)
مؤنث هوائی. رجوع به هوایی شود
لغت نامه دهخدا
(بَ / سَ بَ)
دهی از دهستان رحیم آباد است که در بخش رودسر شهرستان لاهیجان واقع شده است و 168 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(لَ بَ رَ)
شهری است در کریت که فعلاً خراب است. (1 ع 27:8) (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
خواستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). شاء شیئاً و مشاءه و مشائیه. (ناظم الاطباء). و رجوع به شی ٔ و مشاءه شود
لغت نامه دهخدا
(دَ ئی یَ)
دوایی. دارویی. تأنیث دوائی. (یادداشت مؤلف) : و له (لخشکنجبین) رائحه دوائیه. (تذکرۀ ابن بیطار). رجوع به دارویی و دوایی شود
لغت نامه دهخدا
(ئی یِ)
دهی است از دهستان حومه بخش شهر بابک شهرستان یزد واقع در 5 هزارگزی باختر شهر بابک با 318 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
مجموعۀ مکعبهای کوچک رنگارنگ از مرمر یا اسمالت که رسمی هندسی مانند کتاب را تشکیل می دهد و در سیمان کار گذاشته شده. نوعی آجر که با سیمان ساده یا رنگین و شنهای رنگین یا ساده ساخته شود، خاتم کاری
لغت نامه دهخدا
(مَ ئی یَ)
گروهی از ترسایان پیروان عقاید رسمی قسطنطنیه که در ممالک اسلامی نیز می زیستند و نام ملکائیه از ملک به معنی پادشاه مأخوذ است وچون به عیسویان روم شرقی به علت یگانگی مذهب تمایل داشتند در نزد مسلمانان مورد سؤظن بودند. صاحب بیان الادیان گوید: ایشان منسوبند به ملکا و بیشتر ترسایان بر مذهب ملکائی اند و گویند مسیح یک جوهر است پاک و در گوش مریم شد و از پهلوی راست او بیرون آمد و با او هیچ ممازجت نکرد و گویند روح در مریم چنان رفت که آب رود در ناودان و هر که خویش را از طعامهای دنیا صافی گرداند خدای را جل جلاله بیند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ملکا و ملکانیه و ملکیه شود
لغت نامه دهخدا
موسایی، رجوع به موسایی شود، منسوب است به موسی که نسبت اجدادی است، (از الانساب سمعانی)، موسایی
لغت نامه دهخدا
(صَ غَ)
مصدر فعل ساء است. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). سوء. مساء. مساءه. رجوع به سوء و مساءه شود
لغت نامه دهخدا
(صَ بَلَ)
انجام دادن آنچه را دیگری را اکراه آید یا او را غمگین سازد. (اقرب الموارد). سوء. مسائیه. و رجوع به سوء و مسائیه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از موائله
تصویر موائله
پناه گرفتن بسوی خدا
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ماشیه: چارپایان مانند گاو گوسفند شتر، مالیات چارپا مالیاتی که بگاو و استر و خر تعلق میگیرد مواشیه
فرهنگ لغت هوشیار
مسائلت در فارسی پرسیدن پرس و جو سوال کردن پرسیدن: اما مقام مسائلت و اقامت بینت بر بندگان آنست که رب العالمین
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی تکه کاری غاز مغازی مجموعه مکعبهای کوچک رنگارنگ از مرمر یا اسمالت که رسمی هندسی را تشکیل میدهد و در سیمان کار گذاشته شده، نوعی آجر که با سیمان و شنهای رنگین ساخته شود، خاتم کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متساویه
تصویر متساویه
متساویه در فارسی مونث متساوی: برابر سربه سر مونث متساوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مائیه
تصویر مائیه
مائیت در فارس آبگینگی
فرهنگ لغت هوشیار
ضخامت
دیکشنری اردو به فارسی