جدول جو
جدول جو

معنی موزلق - جستجوی لغت در جدول جو

موزلق
اصطلاحی که برای خطاب به اشیا کوچک بکار می رود
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ناحیه ای در مغرب ارمنیه
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ زَلْ لِ)
لغزیده و به زیر افتاده و لغزان. (ناظم الاطباء) ، زینت گرفته و خوش عیش چنان که از خوشی، گونۀ او سرخ و سپید و درخشان بود. (از منتهی الارب). و رجوع به تزلق شود
لغت نامه دهخدا
(مُ زَ لِ)
لغزان و قابل لغزش. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(مُ لِ)
لغزش دهنده. لغزاننده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مزلّق. رجوع به مزلق شود، ناقۀ بچه افکنده، به نظر تیز نگرنده، موی سترنده، پیوسته تیز دارنده. (مثلاً آهن) ، نیک به روغن و جز آن آلوده کننده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ لَ)
لغزانده. لغزانیده. لغزش داده شده، ناقۀ بچه افکنده، به نظر تیز نگریسته شده، موی سترده شده، پیوسته تیز داشته شده (مثلاً آهن) ، نیک آلوده شده به روغن و جز آن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ زَلْ لِ)
لغزاننده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، هرچه ترطیب و تلیین سطح عضو به حد لغزندگی کند تا آنچه در آن محتبس باشد به حرکت او حرکت نماید مثل آلوی بخارا. (تحفۀ حکیم مؤمن ص 8). مزلق هوالذی یبل ّ سطح الجسم المحتبس فی مجری فیبراً به عما احتبس فیه ثم یتحرک ذلک الجسم بثقله الطبیعی فیکون له محرکاً بالعرض و ذلک کالاجاص و اللعابات. (بحر الجواهر ص 342 از یادداشت مرحوم دهخدا). داروئی است که سطح جسم محتبس در مجرای گوارشی (روده) را مرطوب میکند و بادرآمیختن با آن آن را نرم تر و سیلان پذیرتر میسازد تابوسیلۀ ثقل طبیعی و یا نیروی دافعه به جریان در آید و خارج شود. همان کاری که آلو بخارا در لینت دادن و اسهال آوردن انجام میدهد. (ترجمه از کتاب دوم قانون ابوعلی سینا ص 150 سطر 12 از یادداشت مرحوم دهخدا) : اجاص به فارسی آلو بخارا نامند... در دوم تر و ملین و مزلق و مسهل صفرا و مسکن حرارت دل...است. (از تحفۀ حکیم مؤمن). و رجوع به مزلق شود
لغت نامه دهخدا
(مُ زَلْ لَ)
نسو کرده. (مهذب الاسماء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : بیت مزلق، خانه نسوکرده. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(مَ لَ)
جای لغزان. زلاقه. مزلقه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج). ج، مزالق. (غیاث)
لغت نامه دهخدا
تصویری از طوزلق
تصویر طوزلق
ترکی خوراک ترکی خوراکی است که انواع مختلف دارد
فرهنگ لغت هوشیار
لغزانده لغزاننده لغزش دهنده، دوایی را نامند که بقوت ملینه و رطوبت مزلقه که دارد تعیین سطح عضو نماید بحدی که بلغزاند آنچه در آن محتبس است و تحریک آن نموده دفع نماید مانند آلو بخارا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طوزلق
تصویر طوزلق
((لُ))
خوراکی است که انواع مختلف دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مزلق
تصویر مزلق
((مُ لِ))
لغزش دهنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مزلق
تصویر مزلق
((مُ لَ))
لغزش داده شده
فرهنگ فارسی معین