سلیمان بن مخلد، مکنی به ابوایوب از وزیران دولت عباسی در عراق و از مردم موریان بود که دهی از دههای اهواز است. وی پس از خالد بن برمک نیای برمکیان به وزارت منصور رسید و به خوبی به ادارۀ امور پرداخت. پس منصور بدو بدبین شد و به سال 153 هجری قمری او را عزل کرد و گرفتار ساخت و اموالش را مصادره کرد و شکنجه دادش. موریانی مردی خردمند و فصیح بود و به سال 154 هجری قمری درگذشت. (از اعلام زرکلی در مادۀ سلیمان) (از لباب الانساب) (از الوزراء و الکتاب ص 65)
سلیمان بن مخلد، مکنی به ابوایوب از وزیران دولت عباسی در عراق و از مردم موریان بود که دهی از دههای اهواز است. وی پس از خالد بن برمک نیای برمکیان به وزارت منصور رسید و به خوبی به ادارۀ امور پرداخت. پس منصور بدو بدبین شد و به سال 153 هجری قمری او را عزل کرد و گرفتار ساخت و اموالش را مصادره کرد و شکنجه دادش. موریانی مردی خردمند و فصیح بود و به سال 154 هجری قمری درگذشت. (از اعلام زرکلی در مادۀ سلیمان) (از لباب الانساب) (از الوزراء و الکتاب ص 65)
جمهوری اسلامی واقع در ساحل غربی افریقا به مساحت 1080000 کیلومتر مربع، از شمال به ریودواورو (قسمتی از صحرای افریقا) از جنوب به سنگال و از مشرق به صحرا و مالی محدود است. موریتانی 727000 تن سکنه دارد. مرکز آن نواکختر است. موریتانی در 1903 تحت قیمومت فرانسه و در نوامبر 1958 حکومت خود مختار و در نوامبر 1960 استقلال کامل یافت. نام رسمی آن، جمهوری اسلامی موریتانیا (موریتانی) است
جمهوری اسلامی واقع در ساحل غربی افریقا به مساحت 1080000 کیلومتر مربع، از شمال به ریودواورو (قسمتی از صحرای افریقا) از جنوب به سنگال و از مشرق به صحرا و مالی محدود است. موریتانی 727000 تن سکنه دارد. مرکز آن نواکختر است. موریتانی در 1903 تحت قیمومت فرانسه و در نوامبر 1958 حکومت خود مختار و در نوامبر 1960 استقلال کامل یافت. نام رسمی آن، جمهوری اسلامی موریتانیا (موریتانی) است
زنگاری باشد که آهن و فولاد را ضایع کند. (برهان). زنگاری که آهن و فولاد را ضایع می کند به طوری که از صیقل کردن برطرف نشود. (ناظم الاطباء). مورانه. مورجانه. مورچانه. (غیاث) (آنندراج) : بس که دنیا را کمر بستم چو مور دانه کش مدتی چون موریانه روی در آهن کشم. سعدی. آهنی را که موریانه بخورد نتوان برد از او به صیقل زنگ. سعدی. ، جانورکی که چوب را می خورد و آن را سوراخ سوراخ می کند. (ناظم الاطباء). مورچۀ سفید. ریونجه. تافشک. ریونجو. رونجو. کرم چوب خوار. چوبخوار. چوبخوارک. ارضه. کرمک چوبخوار. ریوچه. خوره. چوبخواره. حشره ای است از راستۀ آرکیپترها که نزدیک براستۀ رگ بالان است. موریانه حشره ای است اجتماعی و دو نوع از آن دیده می شود یک نوع در داخل چوبهای منازل است و نوع دیگر در نواحی استوایی که در بیابانهابرای خود مسکن می سازد و طول و قطر خانه هایشان گاهی به پنج متر و هشت متر می رسد. موریانه نیز مانند مورچه گونه هایی دارد چون موریانه های کارگر و موریانه های مدافع (سرباز) که بال و چشم و دستگاه تناسلی ندارند و فقط موریانۀ نر چهار بال دارد. در دستگاه گوارشی این موریانه ها عده ای از تک یاختگان از دستۀ فلاژله ها می زیند که با موریانه ها زندگی اشتراکی دارند. رشمیز و آن را در اصطلاح شوشتر ریمیز و در اصطلاح گناباد خراسان رونجک گویند. (یادداشت پروین گنابادی). دابهالارض: همچنان برعصا تکیه زده بود تا موریانه عصای او را خورد و عصابیفتاد. (قصص الانبیاء ص 175). مأروض، موریانه زده. (یادداشت مؤلف). - امثال: موریانه همه چیز خانه را خورد جز غم صاحب خانه. (امثال و حکم دهخدا). چوب نرم را موریانه خورد. (امثال و حکم دهخدا). ، به معنی مور است. (جهانگیری)
زنگاری باشد که آهن و فولاد را ضایع کند. (برهان). زنگاری که آهن و فولاد را ضایع می کند به طوری که از صیقل کردن برطرف نشود. (ناظم الاطباء). مورانه. مورجانه. مورچانه. (غیاث) (آنندراج) : بس که دنیا را کمر بستم چو مور دانه کش مدتی چون موریانه روی در آهن کشم. سعدی. آهنی را که موریانه بخورد نتوان برد از او به صیقل زنگ. سعدی. ، جانورکی که چوب را می خورد و آن را سوراخ سوراخ می کند. (ناظم الاطباء). مورچۀ سفید. ریونجه. تافشک. ریونجو. رونجو. کرم چوب خوار. چوبخوار. چوبخوارک. ارضه. کرمک چوبخوار. ریوچه. خوره. چوبخواره. حشره ای است از راستۀ آرکیپترها که نزدیک براستۀ رگ بالان است. موریانه حشره ای است اجتماعی و دو نوع از آن دیده می شود یک نوع در داخل چوبهای منازل است و نوع دیگر در نواحی استوایی که در بیابانهابرای خود مسکن می سازد و طول و قطر خانه هایشان گاهی به پنج متر و هشت متر می رسد. موریانه نیز مانند مورچه گونه هایی دارد چون موریانه های کارگر و موریانه های مدافع (سرباز) که بال و چشم و دستگاه تناسلی ندارند و فقط موریانۀ نر چهار بال دارد. در دستگاه گوارشی این موریانه ها عده ای از تک یاختگان از دستۀ فلاژله ها می زیند که با موریانه ها زندگی اشتراکی دارند. رشمیز و آن را در اصطلاح شوشتر ریمیز و در اصطلاح گناباد خراسان رَوَنجَک گویند. (یادداشت پروین گنابادی). دابهالارض: همچنان برعصا تکیه زده بود تا موریانه عصای او را خورد و عصابیفتاد. (قصص الانبیاء ص 175). مأروض، موریانه زده. (یادداشت مؤلف). - امثال: موریانه همه چیز خانه را خورد جز غم صاحب خانه. (امثال و حکم دهخدا). چوب نرم را موریانه خورد. (امثال و حکم دهخدا). ، به معنی مور است. (جهانگیری)