جدول جو
جدول جو

معنی مورکا - جستجوی لغت در جدول جو

مورکا
از بازی هایی که در عروسی ها انجام می گیرد
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از موکا
تصویر موکا
(دخترانه)
نام همسر اوکتای قاآن پسر چنگیزخان مغول
فرهنگ نامهای ایرانی
(مُ)
آندره موروا. نام مستعار امیل هرزگ نویسنده و زندگینامه نویس و مورخ نامدار فرانسوی (1885-1967 میلادی) است که اصلاً از یک خانوادۀ کارخانه دار یهودی بود که در سال 1870 میلادی به نورماندی پناهنده شد. وی در رشتۀ فلسفه در دانشگاه تحصیل کرده، ولی استاد مسلم زندگینامه های داستانی است و نسبت به احوال مردم انگلوساکسن علاقه مند و کنجکاو است. از آثار اوست: 1- سرهنگ رامبل. 2- دیسرائیلی. 3- شللی. 4- بالزاک. 5- اقالیم. 6- ولتر
لغت نامه دهخدا
(رِ)
آنکه وی را حقی نباشد. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). فلان مورک فی هذه الابل، فلان را حقی در این شتران نیست. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
مور خرد. مورچه. (یادداشت مؤلف). رجوع به مور و مورچه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
دهی است از دهستان بخش سمیرم بالای شهرستان شهرضا واقع در 47 هزارگزی جنوب سمیرم با 250 تن سکنه. آب آن از قنات و چشمه و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(مِوْ رَ کَ)
موراک. مورکهالرحل. (ناظم الاطباء). پیشگاه پالان. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به موراک شود، بالشچۀ پالان که سوار زیر سرین نهد. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گَ ئی یِ)
دهی است از دهستان جاوید بخش فهلیان ممسنی شهرستان کازرون واقع در 9 هزارگزی خاور فهلیان با 151 تن سکنه. آب آن از رود خانه فهلیان و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان آیدغمش بخش فلاورجان شهرستان اصفهان واقع در 28 هزارگزی جنوب باختر فلاورجان با 1363 تن سکنه، آب آن از قنات و زاینده رود و راه آن ماشین رو است، و در حدود ده باب دکان دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
کوهی است که سلیمان هیکل اورشلیم را بر آن بنا کرد. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(مِوْ)
پیشگاه پالان شتر. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مورکه
لغت نامه دهخدا
به معنی برگزیده از جانب خداست و آن زمینی است که ابراهیم مأمور گشت که بدانجا برآمده اسحاق فرزند خود را بر یکی از کوههای آن قربانی گرداند. (از قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(مُ رِ)
کنت ژان فردریک فلیپو (1701- 1781 میلادی) سیاستمدار فرانسوی که در هنگام جلوس لویی شانزدهم به نخست وزیری رسید و قبل از آن یازده سال (از 1738 تا 1749 میلادی) وزارت کشور را داشت و مدتی نیز در تبعید بسر برده بود. وی از اتحاد فرانسه با کلنیهای امریکا پشتیبانی می کرد
لغت نامه دهخدا
یکی ازآهنگهای موسیقی، گوشت، اصفهانک، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان حومه بخش آستانه که در شهرستان لاهیجان واقع است و 491 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
طبل بزرگ و کلان، (ناظم الاطباء)، طبل بزرگ، کهورکای، کورکه، (فرهنگ فارسی معین)، کهورکه، کورگه: چون سرمست شدخروش کورکا و نای زرین به وی رسید، (جامعالتواریخ رشیدی)، و دیگر امرای هزاره کورکا در قول نزده بودند که امیر قتلغشاه حمله کرده ... (تاریخ غازان ص 64)
لغت نامه دهخدا
(خوَرْ / خُرْ)
خارپشت بلغت مردم گیلان. (ناظم الاطباء).
- خورکای بری،خارپشت بیابانی. کوله.
- خورکای جبلی، خارپشت کوهی. تشی
لغت نامه دهخدا
(مُ وَرْ رَ)
بیگناه. (ناظم الاطباء) (آنندراج). یقال: انه لمورک فی الامر، ای لیس له ذنب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گورکا
تصویر گورکا
کوس طبل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کورکا
تصویر کورکا
طبل بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
خر مهره مهره ی گردنبند و دانه ی تسبیح
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی جارو که از گیاه ساحلی شورکا درست شود و در تمیز کردن.، از توابع گیل خواران شهرستان قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
کیسه ای کوچک از جنس پشم بز برای نگهداری برنج، توبره ی اسب
فرهنگ گویش مازندرانی
دره ی کوچک، دره ای در نزدیکی سات روآر قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
بره ی یک ساله
فرهنگ گویش مازندرانی