جدول جو
جدول جو

معنی مورچگان - جستجوی لغت در جدول جو

مورچگان
(چَ خُرْ)
دهی است از دهستان گندمان بخش بروجن شهرستان شهرکرد واقع در 22 هزارگزی باختر بروجن با 467 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
مورچگان
(چَ / چِ)
جمع واژۀ مورچه. مورچه ها. مورهای خرد و ریز:
مورچگان را چو بود اتفاق
شیر ژیان را بدرانند پوست.
سعدی.
جفل، مورچگان سیاه. (منتهی الارب). دیلم، جماعت مورچگان. (منتهی الارب). و رجوع به مورچه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مهرگان
تصویر مهرگان
(دخترانه)
مهربانی، منسوب به ماه مهر، جشنی به همین نام که ایرانیان باستان در پانزدهمین روز مهر برگزار می کردند و در آن روز از دوستان صمیمی خود قدر دانی می نمودند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مهرگان
تصویر مهرگان
ماه مهر، کنایه از پاییز، روز شانزدهم از هر ماه خورشیدی، در آیین زردشتی جشن باستانی که پارسیان از روز ۱۶ تا ۲۱ مهرماه برپا می کردند، برای مثال مهرگان نو درآمد بس مبارک مهرگان / فال سعد آورد و روز فرخ و بخت جوان (ازرقی - ۷۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوردگان
تصویر پوردگان
فروردگان، جشنی که در قدیم ایرانیان در پنج روز آخر سال یا پنج روز اول سال برپا می کردند، جشنی که روز نوزدهم فروردین یا فروردین روز می گرفته اند
فروردجان، فوردگان، فوردیان، پروردگان، فروردیان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فوردگان
تصویر فوردگان
فروردگان، جشنی که در قدیم ایرانیان در پنج روز آخر سال یا پنج روز اول سال برپا می کردند، جشنی که روز نوزدهم فروردین یا فروردین روز می گرفته اند
فروردجان، پوردگان، فوردیان، پروردگان، فروردیان
فرهنگ فارسی عمید
کسی که هر جا سور و مهمانی باشد بی دعوت برود و بیشتر اوقات بر سر سفرۀ دیگران غذا بخورد، سوری
فرهنگ فارسی عمید
(دِ)
دهی است از دهستان فتح آباد بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در 2 هزارگزی شمال باختری بافت با 151 تن سکنه. آب آن از قنات و چشمه و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(رِ نَ)
دهی است از دهستان کیوی بخش سنجبد شهرستان خلخال. واقع در 18 هزارگزی شمال خاوری سنجبد با 104 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
باریک میان، (ناظم الاطباء)، کمرباریک، لاغرمیان
لغت نامه دهخدا
موزیکان، آلات و ادوات موزیک، (ناظم الاطباء)، و رجوع به موزیکان شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
موریانه. زنگار آهن و فولاد. (ناظم الاطباء). موریانه است و آن زنگاری باشد که در آهن و فولاد به هم می رسد. (برهان). زنگاری که در ذات آهن دررود و به صیقل دور و کم نشود. از مور به معنی معروف و چانه حرف نسبت، مفید معنی تشبیه به معنی زنگ آهن. (از غیاث) (از آنندراج). و رجوع به موریانه و مورانه شود
لغت نامه دهخدا
(رِ)
دهی از دهستان ’ایراندگان’ است که در بخش خاش شهرستان زاهدان واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(مُ رَ)
دهی است از دهستان رادکان بخش حومه و ارداک شهرستان مشهد، در 102هزارگزی شمال غربی مشهد و 14هزارگزی شمال شرقی رادکان، در منطقه کوهستانی معتدل واقع و دارای 121 تن سکنه است. آبش از رودخانه، محصولش غلات و بنشن، شغل مردمش زراعت، مالداری، قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
ناحیتی به لر بزرگ در شمال شهرضا از نواحی اصفهان، رجوع به نزههالقلوب مقالۀ سوم چ اروپا ص 52 و لوردجان و لوردغان شود
لغت نامه دهخدا
(نِ آمْ بْرِ / بِ رِ)
دهی است از دهستان بریاجی بخش سردشت شهرستان مهابادواقع در 6500 گزی شمال سردشت و 5500 گزی باختر شوسۀ سردشت به مهاباد. کوهستانی و جنگلی و سردسیر و سالم و سکنۀ آن 168 تن است. آب آن از رود خانه سردشت است. محصول آن غلات و توتون و مازوج و کتیرا و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4). 0
لغت نامه دهخدا
تثینۀ اشفی ̍، دو پشته است که در نزدیک آنها آبی است بنام ظبی متعلق به بنی سلیم. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(پَ وَ دَ / دِ)
فارسیان خمسۀ مسترقه را بر پنج روز آخر آبان ماه می افزایند که مجموعاً ده روز شود و آن ده روز را پوردگان میگویند و در این روزها جشن سازند و شادی نمایند و آن را جشن پوردگان خوانند ومعرب آن فوردجان است. (برهان). پوردیان. فروردگان. فروردجان. رجوع به فروردجان و رجوع بفروردگان شود
لغت نامه دهخدا
(مُ)
ژاک ژان ماری دومورگان (1857-1924 میلادی). باستان شناس معروف فرانسوی که به ایران مسافرت کرد و موفق به کشفیات جالبی شد. از سال 1897م. تا 1907م. در شوش و دیگر نقاط خوزستان به کاوش پرداخت و آثار تاریخی و نفیس از ایران به پاریس برد. مورگان تألیفات بسیار دارد، از آن جمله است: 1- سکه شناسی در ایران باستان. 2- مشرق زمین در ماقبل تاریخ. 3- از شوش تا لوور. 4- بشر ماقبل تاریخ
لغت نامه دهخدا
(دَ)
باید دانست که فارسیان خمسۀ مسترقه را بر پنج روز آخر آبانماه افزایند تا مجموع ده روز شود و آن را بدین نام خوانند و در آن ایام جشنهای عظیم نمایندو شادی کنند، و آن را جشن پوردگان هم میگویند و معرب آن فوردجان است. (برهان). رجوع به فروردگان شود
لغت نامه دهخدا
(خُرْ)
دهی است از دهستان دشت بخش کوهپایۀ شهرستان اصفهان، واقع در 40هزارگزی جنوب باختری کوهپایه و 17هزارگزی جنوب شوسۀ اصفهان به یزد. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای معتدل و 167 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات و حبوبات و پنبه و شغل اهالی زراعت و راه فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(خوَرْ / خُرْ دَ / دِ)
پست تران. کوچکتران. کهتران. (ناظم الاطباء). خردگان
لغت نامه دهخدا
(رَ)
ایزد و آفرینندۀ جان بخش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زَ وِ دِ)
دهی از دهستان گندمان است که در بخش بروجن شهرستان شهرکرد واقع است و 287 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مورچانه
تصویر مورچانه
زنگاری که در آهن و فولاد بهم رسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوردگان
تصویر فوردگان
پنج روز آخر سال خمسه مسترقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گورگان
تصویر گورگان
گورکان مغولی داماد داماد
فرهنگ لغت هوشیار
نقبی که سپاهیان مهاجم از خارج قلعه بسوی داخل آن حفر کنند و بدرون روند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهرگان
تصویر مهرگان
مهر محبت پیوستن، نام روز شانزدهم از هر ماه میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موزیگان
تصویر موزیگان
موسیقی: (بیکبار صدای کوس و کرنا و سنج و نقاره و موزیکان بر فلک بلند شد) (امیر ارسلان. چا. محجوب. جیبی 138)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مورچانه
تصویر مورچانه
((نِ))
زنگ آهن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سورچران
تصویر سورچران
((چَ))
مفت خور، سوری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهرگان
تصویر مهرگان
((مِ))
جشنی که ایرانیان در روز شانزدهم ماه مهر برگزار می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مورچال
تصویر مورچال
سوراخ و نقبی که از زیر زمین به طرف قله حفر کنند
فرهنگ فارسی معین
سوری، مفت خور
فرهنگ واژه مترادف متضاد