جدول جو
جدول جو

معنی موروکانی - جستجوی لغت در جدول جو

موروکانی
غضروف
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دهی است از دهستان گورک بخش حومه شهرستان مهاباد که در 58 هزارگزی جنوب خاوری مهاباد و 31 هزارگزی باختر شوسۀمهاباد به سردشت واقع شده است، کوهستانی و سردسیر سالم است، سکنۀ آن 50 تن است، آب آن از رود خورخوره تأمین میشود، محصول آن غلات و توتون و حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
جمهوری اسلامی واقع در ساحل غربی افریقا به مساحت 1080000 کیلومتر مربع، از شمال به ریودواورو (قسمتی از صحرای افریقا) از جنوب به سنگال و از مشرق به صحرا و مالی محدود است. موریتانی 727000 تن سکنه دارد. مرکز آن نواکختر است. موریتانی در 1903 تحت قیمومت فرانسه و در نوامبر 1958 حکومت خود مختار و در نوامبر 1960 استقلال کامل یافت. نام رسمی آن، جمهوری اسلامی موریتانیا (موریتانی) است
لغت نامه دهخدا
به معنی سختیان و تیماج و به این معنی با کاف فارسی و زای نقطه دار هم آمده، (برهان)، مصحف ’گوزگانی’منسوب به ’گوزگانان’ = ’جوزجان’، (از حاشیۀ برهان چ معین)، رجوع به گوزگانی، کورگانی و کوزگانی شود
لغت نامه دهخدا
(سِ)
دهی از دهستان لاهیجان بخش حومه شهرستان مهاباد. دارای 363 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان واقع در 48000 گزی شمال کرمان و 8000 گزی جنوب راه مالرو شهداد به راور، کوهستانی و سردسیر و دارای 70 تن سکنه است، آب آن از قنات است، محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تیماج و سختیان را گویند، و با زای نقطه دار و رای فارسی هر دو آمده است، (برهان)، مصحف گوزگانی است، رجوع به گوزگانی شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش طبس شهرستان فردوس. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
منسوب به موریان و آن موضعی است در اهواز. (یادداشت مؤلف) (از الوزراء و الکتاب ص 65) (از لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
سلیمان بن مخلد، مکنی به ابوایوب از وزیران دولت عباسی در عراق و از مردم موریان بود که دهی از دههای اهواز است. وی پس از خالد بن برمک نیای برمکیان به وزارت منصور رسید و به خوبی به ادارۀ امور پرداخت. پس منصور بدو بدبین شد و به سال 153 هجری قمری او را عزل کرد و گرفتار ساخت و اموالش را مصادره کرد و شکنجه دادش. موریانی مردی خردمند و فصیح بود و به سال 154 هجری قمری درگذشت. (از اعلام زرکلی در مادۀ سلیمان) (از لباب الانساب) (از الوزراء و الکتاب ص 65)
لغت نامه دهخدا
(مَرْ)
منسوب است به مروان بن حکم. (از الانساب سمعانی).
- مروانی رنگ، چون مروان. دارای صفاتی چون صفات مروان: اولاً لشکر آل مرتضی که باشند، شیر مردان نه مشتی دوغ بازی سیاه قفا... أموی طبع، مروانی رنگ. (کتاب النقض ص 475)
منسوب به مروان بن غیلان از حرث. (از الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان آیدغمش بخش فلاورجان شهرستان اصفهان واقع در 28 هزارگزی جنوب باختر فلاورجان با 1363 تن سکنه، آب آن از قنات و زاینده رود و راه آن ماشین رو است، و در حدود ده باب دکان دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
غضروف
فرهنگ گویش مازندرانی
غضروف
فرهنگ گویش مازندرانی