جدول جو
جدول جو

معنی موتوربان - جستجوی لغت در جدول جو

موتوربان
راننده، شوفر
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ستوربان
تصویر ستوربان
کسی که از اسب و خر و امثال آن ها مراقبت می کند، میرآخور، چاروادار، رئیس اسطبل
فرهنگ فارسی عمید
(اُ)
معنی ترکیبی آن خداوند ستور است. (مؤید الفضلاء). ستوربان. چاروادار. کسی که پرستاری و خدمت ستور کند: و بر پشت اسب استوربانی نشاندندش. (مجمل التواریخ و القصص).
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان قشلاقات افشار است که در بخش قیدار شهرستان زنجان واقع است و 497 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
موتوردارنده. آنچه یا آنکه دارای موتور است: قایق موتوری، قایق موتوردار
لغت نامه دهخدا
(مُنْ دُ)
مرکز ایالت ’تارن -ا-گارون’ که بر کنار رود ’تارن’ و در 630کیلومتری جنوب پاریس واقع است. 48555 تن سکنه و کلیساهائی از قرن 17 و 18 دارد. در این شهر موزه و مرکز دادوستد و صنایع الکتریک وجود دارد. شهرستان مونتوبان دارای 14 بخش و 92 دهستان است
لغت نامه دهخدا
(سُ)
آنکه تیمار اسبان کند، از عالم شتربان و پیلبان. (آنندراج) : گفت من ستوربان اویم... گفت مرا بسرای ستوربان خود فرود آوری و اکنون ستوربانت را برخوان. (تاریخ سیستان). اما او پسر عم من است نه ستوربان. (تاریخ سیستان). مهتر گفت: تو خر نداری ستوربانان بقلباق رفته اند تا گاه سلطانی بغارت بردارند. (تاریخ بیهقی).
از جان کنند قیصر و چیپال بندگی
پیش ستوربان تو و پاسبان تو.
امیرمعزی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ستوربان
تصویر ستوربان
آنکه ستوران را تربیت و نگهداری کند رایض ستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستوربان
تصویر ستوربان
کسی که به امور چهارپایان رسیدگی می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ستوربان
تصویر ستوربان
آخرچی
فرهنگ واژه فارسی سره