جمع واژۀ مانعه. (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف) ، جمع واژۀ مانع. (اقرب الموارد) (یادداشت مؤلف). چیزهایی که بازدارند و ممانعت کنند کسی را از کاری و هرآنچه مانع اجرای کاری گردد. (ناظم الاطباء) ، عوائق. مشکلات بازدارنده از پیشرفت امور. (از یادداشت مؤلف) : خود را به شره در کارهای مخوف اندازد و از موانع آن نپرهیزد. (گلستان). و رجوع به مانع و مانعه شود
جَمعِ واژۀ مانعه. (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف) ، جَمعِ واژۀ مانع. (اقرب الموارد) (یادداشت مؤلف). چیزهایی که بازدارند و ممانعت کنند کسی را از کاری و هرآنچه مانع اجرای کاری گردد. (ناظم الاطباء) ، عوائق. مشکلات بازدارنده از پیشرفت امور. (از یادداشت مؤلف) : خود را به شره در کارهای مخوف اندازد و از موانع آن نپرهیزد. (گلستان). و رجوع به مانع و مانعه شود
جمع مصنع و مصنعه، آبگیرها کلات ها کاخ ها ده ها کارگاه ها شمر ها جمع مصنع مصنعه: جاهایی که آب باران در آنها جمع شود آبگیرها: ... و اضعاف آن بر عمارت مساجد و معابد و اربطه و مدارس و قناطر ومصانع و مزارات متبرک و بقاع خیر صرف کرده است، دیهها قری، قلعه ها قصرها
جمع مصنع و مصنعه، آبگیرها کلات ها کاخ ها ده ها کارگاه ها شمر ها جمع مصنع مصنعه: جاهایی که آب باران در آنها جمع شود آبگیرها: ... و اضعاف آن بر عمارت مساجد و معابد و اربطه و مدارس و قناطر ومصانع و مزارات متبرک و بقاع خیر صرف کرده است، دیهها قری، قلعه ها قصرها