جمع واژۀ موعظه. پندها و نصیحتها و موعظه ها. (ناظم الاطباء). پندها و نصیحتها. (غیاث) (آنندراج) : این کتاب کلیله و دمنه فراهم آوردۀ علما و براهمه هند است در انواع مواعظ. (کلیله و دمنه). اشارات و مواعظ آن را که در فهرست مصالح دین و دنیاست نمودار سیاست خواص و عوام ساخت. (کلیله و دمنه). آن حکم و مواعظ مهجورمانده بود. (کلیله و دمنه). و رجوع به موعظه شود
جَمعِ واژۀ موعظه. پندها و نصیحتها و موعظه ها. (ناظم الاطباء). پندها و نصیحتها. (غیاث) (آنندراج) : این کتاب کلیله و دمنه فراهم آوردۀ علما و براهمه هند است در انواع مواعظ. (کلیله و دمنه). اشارات و مواعظ آن را که در فهرست مصالح دین و دنیاست نمودار سیاست خواص و عوام ساخت. (کلیله و دمنه). آن حکم و مواعظ مهجورمانده بود. (کلیله و دمنه). و رجوع به موعظه شود
جمع واژۀ موعد. سررسیدها.وعده ها. (ناظم الاطباء) : مواعدی را که قانون معین نکرده است دادگاه معین خواهد کرد. (مادۀ 611 آیین دادرسی مدنی). مواعدی که ابتدای آن تاریخ ابلاغ یا اعلام است روز ابلاغ و اعلام و همچنین روز اقدام جزء مدت محسوب نمی شود. (مادۀ 613 آیین دادرسی مدنی). دادن مهلت در مواعدی که از طرف دادگاه تعیین می شود فقط یک دفعه جایز است. (مادۀ 618 آیین دادرسی مدنی). و رجوع به موعد شود، وعده جایها. (ناظم الاطباء)
جَمعِ واژۀ موعد. سررسیدها.وعده ها. (ناظم الاطباء) : مواعدی را که قانون معین نکرده است دادگاه معین خواهد کرد. (مادۀ 611 آیین دادرسی مدنی). مواعدی که ابتدای آن تاریخ ابلاغ یا اعلام است روز ابلاغ و اعلام و همچنین روز اقدام جزء مدت محسوب نمی شود. (مادۀ 613 آیین دادرسی مدنی). دادن مهلت در مواعدی که از طرف دادگاه تعیین می شود فقط یک دفعه جایز است. (مادۀ 618 آیین دادرسی مدنی). و رجوع به موعد شود، وعده جایها. (ناظم الاطباء)
بکر بن شاذان بن بکرالمقری، الواعظ مکنی به ابوالقاسم از محدثان است که از جعفر الخلدی و عبدالباقی ابن قانع و ابوبکرالشافعی و جز آنها استماع حدیث کرده و ابوالقاسم الازهری و ابومحمد الخلال و عبدالعزیز الازجی و جز آنها از وی روایت کرده اند. وی عابد و نیکوکار و شب زنده دار و در حدیث مورد اعتماد بود. به سال 321 هجری قمری بدنیا آمد و در 405 هجری قمری درگذشت. (از لباب الانساب)
بکر بن شاذان بن بکرالمقری، الواعظ مکنی به ابوالقاسم از محدثان است که از جعفر الخلدی و عبدالباقی ابن قانع و ابوبکرالشافعی و جز آنها استماع حدیث کرده و ابوالقاسم الازهری و ابومحمد الخلال و عبدالعزیز الازجی و جز آنها از وی روایت کرده اند. وی عابد و نیکوکار و شب زنده دار و در حدیث مورد اعتماد بود. به سال 321 هجری قمری بدنیا آمد و در 405 هجری قمری درگذشت. (از لباب الانساب)
ناصح. (اقرب الموارد). پند دهنده. (آنندراج). اندرزگو. اندرز دهنده. نصیحتگو. نصیحت کننده، مذکر. مسأله گو. مجلس گوی: استاد عبدالملک واعظ که از صلحاء ائمه بود و به مصالح خلق متکفل حکایت کرد. (ترجمه تاریخ یمینی نسخۀ چاپی ص 329). اگر واعظ بود گوید که چون کاه تو بفکن تا منش بردارم از راه. نظامی. مستمع چون تشنه و جوینده شد واعظ ار مرده بود گوینده شد. مولوی. واعظان کاین جلوه بر محراب و منبر می کنند چون بخلوت میروند آن کار دیگر میکنند. حافظ
ناصح. (اقرب الموارد). پند دهنده. (آنندراج). اندرزگو. اندرز دهنده. نصیحتگو. نصیحت کننده، مذکر. مسأله گو. مجلس گوی: استاد عبدالملک واعظ که از صلحاء ائمه بود و به مصالح خلق متکفل حکایت کرد. (ترجمه تاریخ یمینی نسخۀ چاپی ص 329). اگر واعظ بود گوید که چون کاه تو بفکن تا منش بردارم از راه. نظامی. مستمع چون تشنه و جوینده شد واعظ ار مرده بود گوینده شد. مولوی. واعظان کاین جلوه بر محراب و منبر می کنند چون بخلوت میروند آن کار دیگر میکنند. حافظ