جدول جو
جدول جو

معنی مواضی - جستجوی لغت در جدول جو

مواضی
(مَ)
جمع واژۀ ماضیه.
- مواضی ایام، گذشته های زمان. (از یادداشت مؤلف) : در مواضی ایام و سوالف اعوام در اقلیم هندوستان پادشاهی بوده است. (سندبادنامه ص 31). آورده اند که در مواضی دهر و سوالف سنین و شهور... (سندبادنامه ص 218). در مواضی ایام دهقانی بوده است صاین و متدین و متورع و متقی. (سندبادنامه ص 129). و رجوع به ماضی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از موازی
تصویر موازی
رو به رو، برابر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موالی
تصویر موالی
دوست، یار، یاور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مواشی
تصویر مواشی
چهارپایان، از قبیل گاو، گوسفند و شتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مواضع
تصویر مواضع
موضع ها، محلهای قرار گرفتن، جمع واژۀ موضع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موالی
تصویر موالی
مالکان، سروران، مهتران، دوستان، دوستداران، جمع واژۀ مولیٰ
بندگان، بندگان آزاد شده
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
جمع واژۀ موضوع. (منتهی الارب) (یادداشت مؤلف). رجوع به موضوع شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ میضنه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به میضنه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مواطی
تصویر مواطی
جمع موطی جایهای قدم قدمگاهها: (... و مواضع و مواطی دم و قد خویش بشناسد) (مرزبان نامه. تهران. چا. 130: 1)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواضع
تصویر مواضع
جمع موضع، جای ها جمع موضع جاها مکانها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ماشیه، چار پایان چار پایان بار کش پسویک جمع ماشیه: چارپایان مانند گاو گوسفند شتر، مالیات چارپا مالیاتی که بگاو و استر و خر تعلق میگیرد مواشیه
فرهنگ لغت هوشیار
همسویه، رو با رو مقابل برابر، دو خط یا دو سطح که تمام نقاط برابر آنها نسبت بیکدیگر بیک فاصله باشند و هر قدر آنها را امتداد دهیم بهم نرسند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موالی
تصویر موالی
یار و دستگیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواشی
تصویر مواشی
((مَ))
جمع ماشیه، ستور و چارپایان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موازی
تصویر موازی
((مُ))
برابر، روبرو، دو خطی که فاصله بین شان به یک اندازه باشد و هرچقدر امتداد داده شوند به هم نرسند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مواضع
تصویر مواضع
((مَ ض))
جمع موضع، جاها، مکان ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موالی
تصویر موالی
((مَ))
جمع مولی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موالی
تصویر موالی
((مُ))
دوست دارنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موازی
تصویر موازی
هم راستا
فرهنگ واژه فارسی سره
موضوع ها، موضوعات
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از موازی
تصویر موازی
Parallel
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از موازی
تصویر موازی
parallèle
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از موازی
تصویر موازی
paralel
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از موازی
تصویر موازی
sejajar
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از موازی
تصویر موازی
সমান্তরাল
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از موازی
تصویر موازی
समानांतर
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از موازی
تصویر موازی
parallelo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از موازی
تصویر موازی
parallel
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از موازی
تصویر موازی
paralelo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از موازی
تصویر موازی
parallel
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از موازی
تصویر موازی
паралельний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از موازی
تصویر موازی
параллельный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از موازی
تصویر موازی
równoległy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از موازی
تصویر موازی
paralelo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از موازی
تصویر موازی
평행의
دیکشنری فارسی به کره ای