جدول جو
جدول جو

معنی مواحق - جستجوی لغت در جدول جو

مواحق(مَ حِ)
جمع واژۀ ماحق. (ناظم الاطباء). رجوع به ماحق شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لواحق
تصویر لواحق
لاحق ها، ویژگی چیزهایی یا کسانی که بعد از چیز یا کس دیگر بیایند و به آن بپیوندند، جمع واژۀ لاحق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موافق
تصویر موافق
هم رای، همراه، سازگار
فرهنگ فارسی عمید
(دَ حِ)
جمع واژۀ داحق. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جمع واژۀ داحق، خرمای دفزک زرد. (آنندراج). رجوع به داحق شود
لغت نامه دهخدا
(لَ حِ)
جمع واژۀ لاحق. ملحقات. پیوستها به دنبال چیزی. (منتخب اللغات) ، جمع واژۀ لاحقه: و بر آنجمله که در احیای سوابق معدلت امیر عادل ناصرالدین... سعی نمود تا آن رابه لواحق خویش بیاراست. (کلیله و دمنه). گمان نمی باشد که شنزبه سوابق تربیت را به لواحق کفران خویش مقابله روا دارد. (کلیله و دمنه). به قضاء سوابق حقوق نعمت ملک رضی نوح و لواحق امیر ابوالحرث که سلالۀ ملک و وارث تاج و تخت اوست ایستاده ایم. (ترجمه تاریخ یمینی). آنچه طرف ختای است به صاحب محمود یلواج که سوابق بندگیها به لواحق هواداری مقرون گردانید. (جهانگشای جوینی) ، در اصطلاح منجمان، عبارت است از خمسۀ مسترقه و آن پنج روز از سال اصطلاحی است و بیان آن در لفظ سنه بگذشت. (کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
جمع لاحقه، رسندگان آیندگان پیوستگان افزوده ها دنباله ها و پنجه دزدیده جمع لاحق لاحقه: پیوسته ها بدنبال چیزی مقابل سوابق: برآن جمله که در احیای سوابق امیر عادل ناصر الدین والدوله... سعی نمود تا آن را به لواحق خویش بیاراست و رسوم ستوده او را تازه و زنده گردانید، ملحقات ضمایم: از علوم اعداد و مقادیر و لواحق آن، حوادث تازه مقابل سوابق: و بروزگار از هر دو جانب تمکن یافته و قدیم و حدیث آن بهم پیوسته و سوابق بلواحق مقرون شده، توابع ناحیه ای اعمال: و در آن محال عاطفت پادشاهانه ایالت و ولایت همدان و نهاوند و بروجرد و... لر کوچک باتمام توابع و لواحق با میرزاده رستم رجوع فرمود، خمسه مسترقه پنجه دزدیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواثق
تصویر مواثق
متحد، معاهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دواحق
تصویر دواحق
جمع داحق، زرده خرماها خرما خرک ها
فرهنگ لغت هوشیار
همداتستان همداستان همدست ساز وار دمنان دمساز هم رای هم فکر، جمع موافقین، مناسب سازگار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لواحق
تصویر لواحق
((لَ حِ))
جمع لاحقه و لاحق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موافق
تصویر موافق
((مُ فِ))
سازگار، مطابق، هم رأی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موافق
تصویر موافق
هم داستان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از موافق
تصویر موافق
يوافق
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از موافق
تصویر موافق
Approving
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از موافق
تصویر موافق
approuvant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از موافق
تصویر موافق
承認している
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از موافق
تصویر موافق
מאשר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از موافق
تصویر موافق
منظور
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از موافق
تصویر موافق
kubali
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از موافق
تصویر موافق
อนุมัติ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از موافق
تصویر موافق
승인하는
دیکشنری فارسی به کره ای
همکاری کننده، قابل قبول، مطلوب
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از موافق
تصویر موافق
批准的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از موافق
تصویر موافق
अनुमोदित
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از موافق
تصویر موافق
onaylayan
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از موافق
تصویر موافق
menyetujui
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از موافق
تصویر موافق
অনুমোদনকারী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از موافق
تصویر موافق
approvante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از موافق
تصویر موافق
zustimmend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از موافق
تصویر موافق
goedkeurende
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از موافق
تصویر موافق
схвальний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از موافق
تصویر موافق
одобрительный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از موافق
تصویر موافق
aprobujący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از موافق
تصویر موافق
aprovador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از موافق
تصویر موافق
aprobatorio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی