روباروی و مقابل. (ناظم الاطباء). روبرو. برابر. رو درروی. محاذی. مقابل. روی به روی. (یادداشت مؤلف). - مواجه شدن، روبرو شدن. مقابل شدن. رو در رو قرار گرفتن. مقابل آمدن. - ، برخورد کردن. مقابل گردیدن: کار تحقیق با مشکلاتی مواجه شد. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به مواجه شود. ، پیش. برابر. (یادداشت مؤلف)
روباروی و مقابل. (ناظم الاطباء). روبرو. برابر. رو درروی. محاذی. مقابل. روی به روی. (یادداشت مؤلف). - مواجه شدن، روبرو شدن. مقابل شدن. رو در رو قرار گرفتن. مقابل آمدن. - ، برخورد کردن. مقابل گردیدن: کار تحقیق با مشکلاتی مواجه شد. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به مواجه شود. ، پیش. برابر. (یادداشت مؤلف)
روبارویی کردن. (منتهی الارب). روباروی شدن با کسی و قرار دادن روی خود را با روی آن. (ناظم الاطباء). با هم روبرو شدن. (غیاث) روبارو شدن. (آنندراج). مقابله. (المصادر زوزنی). روی به روی کسی قرار دادن. (از اقرب الموارد). و رجوع به مواجهه شود
روبارویی کردن. (منتهی الارب). روباروی شدن با کسی و قرار دادن روی خود را با روی آن. (ناظم الاطباء). با هم روبرو شدن. (غیاث) روبارو شدن. (آنندراج). مقابله. (المصادر زوزنی). روی به روی کسی قرار دادن. (از اقرب الموارد). و رجوع به مواجهه شود