- مهوس
- صاحب هوس، به هوس افتاده، دیوانه
معنی مهوس - جستجوی لغت در جدول جو
- مهوس
- دیوانه، ابله، خل، مشتاق
- مهوس ((مُ هَ وَّ))
- به هوس افتاده، دیوانه، ابله
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
موشواره
شیر درنده
بسیار خوار
شکمباره پر خور، گول
نرم وقشنگ، زیبا، خوشگل
قوسی شکل، کمانی، خمیده
ترسناک، مخوف، پربیم و ترس
آنچه باعث تهوع و استفراغ شود، قی آور
پیرو دین زردشت، زردشتی، زردشتی (دین)
ماه مانند، خوشگل و زیبا مانند ماه، ماهرو، ماهرخ
تابعان زرتشت، قوم آتش پرست که از تابعان زرتشت اند
کاهیده مرزجوش پارسی تازی گشته مرزنگوش (این واژه پارسی است) مرزنگوش. یا مروس اقطی. مرزنگوش. توضیح جزو اول یعنی مروس معرب و مصحف یونانی بمعنی مرزنگوش است و جزو دوم یعنی اقطی که معرب یونانی است بمعانی: دماغه ساحل کنار رود غله و آرد است
کمانی خمیده کماندان، اسپریس کمانی کننده قوسی کرده شده خمیده. قوس سازنده منحنی کننده
جمع مکس
زیبا و خوشگل
کم گوشت: مرد
ترسناک، خوفناک، هولناک، سهمناک
قی آور
مانند ماه، ماه وش، خوب صورت و زیبا
شیر بیشه
Tangible
tangível
greifbar
namacalny