جدول جو
جدول جو

معنی مهملی - جستجوی لغت در جدول جو

مهملی
منسوب به مهمل. یاقضیه مهمله
تصویری از مهملی
تصویر مهملی
فرهنگ لغت هوشیار
مهملی
عطلت، لاقیدی، اهمال
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مهمل
تصویر مهمل
بیهوده، بی معنی، کسی که نمی تواند کاری انجام دهد، بیکاره، آسان، راحت، رهاشده، کنارگذاشته شده
فرهنگ فارسی عمید
(طَمَ لی ی)
کوتاه بالا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، سیاه فام. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مُ هََ لَ)
اسب نیکرو، کار خوار و منقاد. (منتهی الارب). امر مهملج، ای مذلل منقاد. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ مَ لَ)
تأنیث مهمل، بی نقطه (از حروف).
- حروف مهمله، مقابل حروف منقوطه. حرفهایی که نقطه ندارند چون حاء مهمله، راء مهمله و غیره و این را چون تأکیدی کردند چه آنگاه که حاء نویسند مشهود است که بی نقطه است و افزودن کلمه ’مهمله’ چون تأکیدی باشد برای احتراز از غلط کاتب. بی نقطه. غیر معجم. مقابل معجمه. مقابل منقوطه.
، نزد منطقیان عبارت است بر قسمتی از قضیۀ حملیه و شرطیه. قضییه مهمله، قضیه ای که سور ندارد مقابل محصوره. رجوع به حملیه و شرطیه و نیز رجوع به قضیه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ مَ)
شعبه ای از طایفۀ بابادی هفت لنگ بختیاری ودارای شعب ذیل است: سله چین، کوروند، ملورچی، حلوانی، شهنی، نصیر و گمار. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 74)
لغت نامه دهخدا
(مَ مَ)
منسوب به مخمل و مانند مخمل. (ناظم الاطباء). غالباً برای صافی و لطافت موصوف بیان می شود: لپ مخملی. و رجوع به مخمل شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مَلْ لی)
سست و کاهل و آهسته. (ناظم الاطباء) ، برخوردار از زندگانی. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تملی شود
لغت نامه دهخدا
مهمله در فارسی: پر کم: زبانزد کرویزی مونث مهمل، جمع مهملات. یا قضیه مهمله
فرهنگ لغت هوشیار
از جنس مخمل، مخملین، نرم، لطیف، آرام، ملایم، گوش نواز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از مخملی
تصویر مخملی
مخمليٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مخملی
تصویر مخملی
Velvety
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مخملی
تصویر مخملی
velouté
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بی قراریدلشوره داشتن، رنگ قرمز سیر، وسوسه
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از مخملی
تصویر مخملی
оксамитовий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مخملی
تصویر مخملی
مخملی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مخملی
تصویر مخملی
aveludado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مخملی
تصویر مخملی
samtig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مخملی
تصویر مخملی
aksamitny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مخملی
تصویر مخملی
бархатный
دیکشنری فارسی به روسی
مخملی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از مخملی
تصویر مخملی
กำมะหยี่
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مخملی
تصویر مخملی
মখমল
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مخملی
تصویر مخملی
fluweelachtig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مخملی
تصویر مخملی
laini
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مخملی
تصویر مخملی
ベルベットの
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مخملی
تصویر مخملی
天鹅绒的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مخملی
تصویر مخملی
벨벳의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مخملی
تصویر مخملی
kadifemsi
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مخملی
تصویر مخملی
berbulu halus
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مخملی
تصویر مخملی
मखमली
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مخملی
تصویر مخملی
vellutato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مخملی
تصویر مخملی
aterciopelado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مخملی
تصویر مخملی
קטיפתי
دیکشنری فارسی به عبری