جدول جو
جدول جو

معنی مهلل - جستجوی لغت در جدول جو

مهلل
خمیده، منحنی مانند هلال، هلالی شکل
تصویری از مهلل
تصویر مهلل
فرهنگ فارسی عمید
مهلل
کسی که «لا اله الاّ الله» بگوید
تصویری از مهلل
تصویر مهلل
فرهنگ فارسی عمید
مهلل(مُ هََ لْ لَ)
متقوس. (اقرب الموارد). مطلق خمیده و منحنی و قوسی و هلالی شکل. چنبری. مانند هلال منحنی. حاجب مهلل، ابرویی مانندۀ ماه نو. (مهذب الاسماء) ، شتر لاغر خمیده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مهلله، منقوش به صورتهای هلال. دارای نقش هلال:
شمس گردون بگسترد به طلوع
بر زمین از زر طلی مفرش
تا مهلل کنی بساط ورا
به خم نعل ادهم و ابرش.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
مهلل(مُ هََ لْ لِ)
تهلیل کننده یعنی کلمه لااله الاّ اﷲخواننده. (از غیاث). گویندۀ لااله الااﷲ:
گفت فرمان حکمت فرمان بخوان
تا مهلل گردم آن را من به جان.
مولوی.
رجوع به تهلیل شود
لغت نامه دهخدا
مهلل
تهلیل کننده، لا اله الا الله گوینده
تصویری از مهلل
تصویر مهلل
فرهنگ لغت هوشیار
مهلل((مُ هَ لَّ))
منحنی مانند هلال، هلالی شکل
تصویری از مهلل
تصویر مهلل
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مهلا
تصویر مهلا
(دخترانه)
دوستانه، آهسته
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از معلل
تصویر معلل
بیان کنندۀ علت، علت آورنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهمل
تصویر مهمل
بیهوده، بی معنی، کسی که نمی تواند کاری انجام دهد، بیکاره، آسان، راحت، رهاشده، کنارگذاشته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهلت
تصویر مهلت
زمان مشخص برای انجام کاری، فرصت دادن، زمان دادن
مهلت خواستن: زمان خواستن، فرصت طلبیدن
مهلت دادن: زمان دادن، فرصت دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجلل
تصویر مجلل
بزرگ داشته، محترم، باشکوه، دارای شوکت و جلال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مدلل
تصویر مدلل
آنچه برای آن دلیل آورده شده باشد، ثابت شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معلل
تصویر معلل
آنچه دلیل و علت دارد، تعلیل شده، علت دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهلک
تصویر مهلک
هلاک کننده، نیست کننده، کشنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکلل
تصویر مکلل
اکلیل نهاده، تاج بر سر گذاشته، زیورداده، آراسته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهول
تصویر مهول
ترسناک، مخوف، پربیم و ترس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهبل
تصویر مهبل
جای بچه اندر شکم، بچه دان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهلا
تصویر مهلا
آهسته باش، آهسته رو، آرام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهلت
تصویر مهلت
زمان، اجل، مهلت، فرصت
فرهنگ لغت هوشیار
قاتل، کشنده، میراننده و هلاک کننده کشنده میراننده مردات مرداد هلاک کننده کشنده: (بعد از آن ملاحده مخاذیل برکیارق را کار دزدند مهلک نبود و اثر نکرد)، جمع مهلکین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهلهل
تصویر مهلهل
سست بافته، فرو هشته
فرهنگ لغت هوشیار
سخن که آنرا استعمال نکنند، لفظی که معنی ندارد، حرف عاطل و باطل و ضایع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهنل
تصویر مهنل
سیرابگاه آبشخو، دهشمند، گور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهول
تصویر مهول
ترسناک، خوفناک، هولناک، سهمناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهیل
تصویر مهیل
ترسناک جای ترسناک مکان مخوف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معلل
تصویر معلل
دارای علت و سبب، علت دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکلل
تصویر مکلل
تاج بر سر نهاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهلل
تصویر تهلل
درخشان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مذلل
تصویر مذلل
خوار کننده، حقیر کننده
فرهنگ لغت هوشیار
پر وهاننده گواه آورنده پر وهانیده گواه یافته چیمیک دلیل آورده شده ثابت شده. دلیل آورنده ثابت کننده جمع مدللین
فرهنگ لغت هوشیار
مباح و مشروع، آسان مبالغه ناکرده حلال کننده سه طلاقه را به تزویج بر شوهر اول، حلال گر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجلل
تصویر مجلل
دارای بزرگواری و قدرت و شوکت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجلل
تصویر مجلل
((مُ جَ لَّ))
باشکوه، عظیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجلل
تصویر مجلل
پرنما، پرشکوه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مهلک
تصویر مهلک
کشنده، مرگبار
فرهنگ واژه فارسی سره