لقب محمد بن یزید بن حاتم، امیر اهواز از جانب امین عباسی. وی در مقابل طاهر بن حسین مقاومت کرد و با او جنگید و سرانجام به سال 196 هجری قمری به قتل رسید. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 15 از تاریخ طبری)
لقب محمد بن یزید بن حاتم، امیر اهواز از جانب امین عباسی. وی در مقابل طاهر بن حسین مقاومت کرد و با او جنگید و سرانجام به سال 196 هجری قمری به قتل رسید. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 15 از تاریخ طبری)
مهلبی در فارسی: وابسته مهلب بن ابی صفره، کلکی (قلم) که گویا ابو محمد حسن بن محمد مهلبی ساخته، پارچه ای ساخت مهلب منسوب به مهلب (مطلقا)، منسوب به مهلب بن ابی صفره، نوعی قلم که شاید منسوب به ابو محمد حسن بن محمد مهلبی (از خاندان مهلب ابن ابی صفره) باشد: (بزمین عراق دو انزده قلم است هریکی را قد و اندام و تراشی دیگر و هر یکی راببزرگی ازخطاطان باز خوانند یکی مقلی بابن مقله بازخوانند... ودیگرمهلبی)، نوعی پارچه (مندیل مهلبی)
مهلبی در فارسی: وابسته مهلب بن ابی صفره، کلکی (قلم) که گویا ابو محمد حسن بن محمد مهلبی ساخته، پارچه ای ساخت مهلب منسوب به مهلب (مطلقا)، منسوب به مهلب بن ابی صفره، نوعی قلم که شاید منسوب به ابو محمد حسن بن محمد مهلبی (از خاندان مهلب ابن ابی صفره) باشد: (بزمین عراق دو انزده قلم است هریکی را قد و اندام و تراشی دیگر و هر یکی راببزرگی ازخطاطان باز خوانند یکی مقلی بابن مقله بازخوانند... ودیگرمهلبی)، نوعی پارچه (مندیل مهلبی)
ابن محمد بن مهلب بن مغیره، مکنی به ابوخالد و معروف به مهلبی، از شاعران رجزسرا و راویان معروف به ود. به خدمت متوکل عباسی پیوست و به مدح وی پرداخت و نیز در مرگ او مرثیۀ غرایی سرود. وی اهل بصره بود ولی در بغداد شهرت یافت و به سال 259 هجری قمری درگذشت.. کتاب المهلب و اخباره و اخبار ولده از اوست. (ابن الندیم). و رجوع به الموشح ص 141 و 179 شود
ابن محمد بن مهلب بن مغیره، مکنی به ابوخالد و معروف به مهلبی، از شاعران رجزسرا و راویان معروف به ود. به خدمت متوکل عباسی پیوست و به مدح وی پرداخت و نیز در مرگ او مرثیۀ غرایی سرود. وی اهل بصره بود ولی در بغداد شهرت یافت و به سال 259 هجری قمری درگذشت.. کتاب المهلب و اخباره و اخبار ولده از اوست. (ابن الندیم). و رجوع به الموشح ص 141 و 179 شود
ابن محمد بن هارون بن ابراهیم بن عبدالله مهلبی مکنی به ابومحمد از فرزندان مهلب بن ابوصغره است. وی وزیر معزالدوله آل بویه بود در بصره 291 هجری قمری بزاد و در راه واسط 353 هجری قمری درگذشت و در بغداد بخاک سپرده شد. او راست: ’دیوان الرسائل’ و ’دیوان شعر’و ’الاصول’ در نحو و ’اللغه’ در مخارج حروف. (هدیه العارفین ج 1 ص 270) (زرکلی چ 1 ص 238) (فوات الوفیات)
ابن محمد بن هارون بن ابراهیم بن عبدالله مهلبی مکنی به ابومحمد از فرزندان مهلب بن ابوصغره است. وی وزیر معزالدوله آل بویه بود در بصره 291 هجری قمری بزاد و در راه واسط 353 هجری قمری درگذشت و در بغداد بخاک سپرده شد. او راست: ’دیوان الرسائل’ و ’دیوان شعر’و ’الاصول’ در نحو و ’اللغه’ در مخارج حروف. (هدیه العارفین ج 1 ص 270) (زرکلی چ 1 ص 238) (فوات الوفیات)
ابن أبان مهلبی. از بنی مهلب بن أبی صفره. وی شخصی شجاع و انقلابی بود و از بزرگترین یاران علی بن محمد صاحب الزنج به شمار میرفت و با او در جنگهای بسیاری به مخالفت با بنی عباس شرکت کرد. هنگامی که صاحب الزنج به قتل رسید، علی مهلبی مخفی گشت و در سال 270 هجری قمری به چنگ الموفق عباسی افتاد و او را پس از زندانی کردن در بغداد به قتل رساند. (از الاعلام زرکلی)
ابن أبان مهلبی. از بنی مهلب بن أبی صفره. وی شخصی شجاع و انقلابی بود و از بزرگترین یاران علی بن محمد صاحب الزنج به شمار میرفت و با او در جنگهای بسیاری به مخالفت با بنی عباس شرکت کرد. هنگامی که صاحب الزنج به قتل رسید، علی مهلبی مخفی گشت و در سال 270 هجری قمری به چنگ الموفق عباسی افتاد و او را پس از زندانی کردن در بغداد به قتل رساند. (از الاعلام زرکلی)
ابن احمد مهلبی لغوی، مکنی به ابوالحسن. وی در نحو و لغت و روایت اخبار و تفسیر اشعار از پیشوایان بشمار می رفت. در نزدالمعز و العزیز والیان مصر تقرب داشت و عهد کافور اخشیدی را نیز درک کرد و او را با ابوالطیب احمد متنبی داستان و مشاجره ای بود. وی در سال 385 هجری قمری در مصر درگذشت. (از معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 81) (علی بلال...) ابن معاویه بن احمد ازدی مهبلی بصری شیعی. مکنی به ابوالحسن. متوفی در حدود سال 250 هجری قمری او راست: الرشد والبیان. (از هدیه العارفین)
ابن احمد مهلبی لغوی، مکنی به ابوالحسن. وی در نحو و لغت و روایت اخبار و تفسیر اشعار از پیشوایان بشمار می رفت. در نزدالمعز و العزیز والیان مصر تقرب داشت و عهد کافور اخشیدی را نیز درک کرد و او را با ابوالطیب احمد متنبی داستان و مشاجره ای بود. وی در سال 385 هجری قمری در مصر درگذشت. (از معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 81) (علی بلال...) ابن معاویه بن احمد ازدی مهبلی بصری شیعی. مکنی به ابوالحسن. متوفی در حدود سال 250 هجری قمری او راست: الرشد والبیان. (از هدیه العارفین)
ابن حفص بن عثمان بن قبیصه بن ابی صفرۀ مهلبی. مشهور به ابن حفص. وی از امیران و پهلوانان بود و ایرانیان او را لقب ’هزارمرد’ داده بودند. در ایام منصور عباسی بر ’سند’ امیر گشت، سپس والی افریقیه شد و در سال 151 ه. ق. وارد قیروان گشت و بسال 154 ه. ق. در شورشی که دراین شهر بپا شد بقتل رسید. (از الاعلام زرکلی). رجوع به مآخذ ذیل شود: الاستقصاء ج 1 ص 58. تاریخ ابن خلدون ج 4 ص 192. تاریخ ابن اثیر حوادث سال 154 و ماقبل آن. تاریخ طبری ج 9 ص 284. البیان المغرب ج 1 ص 75
ابن حفص بن عثمان بن قبیصه بن ابی صفرۀ مهلبی. مشهور به ابن حفص. وی از امیران و پهلوانان بود و ایرانیان او را لقب ’هزارمرد’ داده بودند. در ایام منصور عباسی بر ’سند’ امیر گشت، سپس والی افریقیه شد و در سال 151 هَ. ق. وارد قیروان گشت و بسال 154 هَ. ق. در شورشی که دراین شهر بپا شد بقتل رسید. (از الاعلام زرکلی). رجوع به مآخذ ذیل شود: الاستقصاء ج 1 ص 58. تاریخ ابن خلدون ج 4 ص 192. تاریخ ابن اثیر حوادث سال 154 و ماقبل آن. تاریخ طبری ج 9 ص 284. البیان المغرب ج 1 ص 75
ابن یزید بن حاتم المهلبی الازدی. وی از جانب ابن عم خود فضل بن روح امارت تونس را یافت و پس از آنکه بدانجا رسید به سال 78 هجری قمری به قتل رسید. (از الاعلام زرکلی)
ابن یزید بن حاتم المهلبی الازدی. وی از جانب ابن عم خود فضل بن روح امارت تونس را یافت و پس از آنکه بدانجا رسید به سال 78 هجری قمری به قتل رسید. (از الاعلام زرکلی)
ابن یزید بن محمد المهلبی. مکنی به ابوجعفر. شاعری ادیب و راویه است و او را قصیده ای است در مدح موفق و تهنیت وی بفتح مصر و از جملۀ آن قصیده است: قل للأمیر هناک النصر و الظفر و فیهما للاًله الحمد و الشکر مافوق فتحک فتح فی الزمان کما مافوق فخرک یوم الفخر مفتخر. (معجم الأدباء ج 2 ص 156). و ابوعبیدالله محمد بن عمران المرزبانی در الموشح از وی روایت کرده است. (الموشح چ مصر ص 172، 182، 258، 292، 333)
ابن یزید بن محمد المهلبی. مکنی به ابوجعفر. شاعری ادیب و راویه است و او را قصیده ای است در مدح موفق و تهنیت وی بفتح مصر و از جملۀ آن قصیده است: قل للأمیر هناک النصر و الظفر و فیهما للاًله الحمد و الشکر مافوق فتحک فتح فی الزمان کما مافوق فخرک یوم الفخر مفتخر. (معجم الأدباء ج 2 ص 156). و ابوعبیدالله محمد بن عمران المرزبانی در الموشح از وی روایت کرده است. (الموشح چ مصر ص 172، 182، 258، 292، 333)
ابن احمد مکنی به ابوالحسین. درگذشتۀ 380 هجری قمری او راست: ’المسالک و الممالک’ که برای معز فاطمی فرمانروای مصر تألیف کرده و آن را بنام او ’عزیزی’ نامیده است. (هدیه العارفین ج 1 ص 273)
ابن احمد مکنی به ابوالحسین. درگذشتۀ 380 هجری قمری او راست: ’المسالک و الممالک’ که برای معز فاطمی فرمانروای مصر تألیف کرده و آن را بنام او ’عزیزی’ نامیده است. (هدیه العارفین ج 1 ص 273)
ابن محمد المهلبی، مکنی به ابوالعباس. محمد بن اسحاق الندیم گوید: وی مقیم مصر و معروف به برجانی بود و وی را تصانیف است ازجمله: کتاب شرح علل النحو. کتاب المختصر فی النحو. یاقوت گوید: در همین زمان مصری نحوی دیگر هست معروف به مهلبی که نامش علی بن احمد است، و ما ترجمه او را در باب خود آورده ایم و اگر این علی بن احمد مهلبی با احمد بن محمد مهلبی صاحب الفهرست یکی باشد صاحب الفهرست در نام وی بغلط افتاده است. (معجم الأدباء ج 2 ص 58)
ابن محمد المهلبی، مکنی به ابوالعباس. محمد بن اسحاق الندیم گوید: وی مقیم مصر و معروف به برجانی بود و وی را تصانیف است ازجمله: کتاب شرح علل النحو. کتاب المختصر فی النحو. یاقوت گوید: در همین زمان مصری نحوی دیگر هست معروف به مهلبی که نامش علی بن احمد است، و ما ترجمه او را در باب خود آورده ایم و اگر این علی بن احمد مهلبی با احمد بن محمد مهلبی صاحب الفهرست یکی باشد صاحب الفهرست در نام وی بغلط افتاده است. (معجم الأدباء ج 2 ص 58)
بشر. (و بگفتۀ ابن اثیر در الکامل: داود بن یزید) از بزرگان عهدهارون الرشید بود. و هارون سیستان او را داد و داود براه خراسان به سیستان رفت و روز پنجشنبه یازدهم ربیع الاول سال 196 بشهر درآمد و روزگاری آنجا ببود تا فضل بن یحیی فرمانروای خراسان شد و او یزید بن جریر را نامزد سیستان گردانید. (تاریخ سیستان ص 153 و 154)
بشر. (و بگفتۀ ابن اثیر در الکامل: داود بن یزید) از بزرگان عهدهارون الرشید بود. و هارون سیستان او را داد و داود براه خراسان به سیستان رفت و روز پنجشنبه یازدهم ربیع الاول سال 196 بشهر درآمد و روزگاری آنجا ببود تا فضل بن یحیی فرمانروای خراسان شد و او یزید بن جریر را نامزد سیستان گردانید. (تاریخ سیستان ص 153 و 154)
ابن یزید بن حاتم المهلبی (امیر). از شجاعان و خردمندان است. با پدرش در افریقیه (ناحیۀ تونس امروزی) میزیست و چون پدر درگذشت (سال 170 هجری قمری) بجای او نشست و نه ماه کفایت مهمات کرد تا اینکه رشید خلیفه عم وی روح بن حاتم را امارت داد وسپس در 184 هجری او را بامارت منسوب ساخت و در آن کار بود تا درگذشت. (از الاعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 306). صاحب قاموس الاعلام ترکی نویسد وی از امیران دولت عباسی است و بسال 174 هجری قمری از جانب هارون الرشید والی مصرشد و یکسال آنجا فرمانروائی کرد و پیش از آن به سال 170 والی افریقیه شده بود و پس از مصر والی سند شد و به سال 205 هجری قمری درگذشت. (قاموس الاعلام ترکی)
ابن یزید بن حاتم المهلبی (امیر). از شجاعان و خردمندان است. با پدرش در افریقیه (ناحیۀ تونس امروزی) میزیست و چون پدر درگذشت (سال 170 هجری قمری) بجای او نشست و نه ماه کفایت مهمات کرد تا اینکه رشید خلیفه عم وی روح بن حاتم را امارت داد وسپس در 184 هجری او را بامارت منسوب ساخت و در آن کار بود تا درگذشت. (از الاعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 306). صاحب قاموس الاعلام ترکی نویسد وی از امیران دولت عباسی است و بسال 174 هجری قمری از جانب هارون الرشید والی مصرشد و یکسال آنجا فرمانروائی کرد و پیش از آن به سال 170 والی افریقیه شده بود و پس از مصر والی سند شد و به سال 205 هجری قمری درگذشت. (قاموس الاعلام ترکی)
زهیر بن محمد بن علی بن یحیی بن الحسن بن جعفر بن منصور بن عاصم المهلبی العتکی. الملقب به بهاءالدین الکاتب. یکی از فضلا و نیکوترین شعراء و نثرنویسان و خطاطین عصر خویش. او در مصر بخدمت ملک الصالح نجم الدین ابوالفتح ایوب بن کامل پیوست و در رکاب او ببلاد شرقیه شد و در آنجا اقامت گزید تا آنگاه که ملک الصالح شهر دمشق را مسخر کرد و بمصاحبت ملک بدان شهر منتقل شدپس از حادثه ای که او را پیش آمد و دمشق از تصرف او بیرون شد و سپاهیان به اوخیانت ورزیدند و از وی بپراکندند و ملک ناصر داود صاحب کرک پسر عم وی او را اسیر کرد و در قلعۀ کرک بازداشت در این وقت بهاءالدین زهیر در نابلس اقامت گزید و بپاس نعمت ملک صالح بدیگری نپیوست تا آنگاه که بار دیگر ملک صالح دیار مصریه را متصرف شد و بهاءالدین زهیر در خدمت وی در اواخر ذی قعده سال 637 به مصر بازگشت. ابن خلکان گوید: من در این وقت بقاهره بودم و چون صیت فضل زهیر شنیده بودم صحبت وی را تمنی میکردم و چون او را دیدم در مکارم اخلاق و کثرت ریاضت و سهولت سجایا وی را بیش از مسموعات خویش یافتم و او نزد ملک صالح مکانتی عظیم داشت و به اسرار خفیۀ ملک جز زهیر هیچکس مطلع نبود. با اینهمه جز در خیر و نیکی نزد ملک توسط نکردی و مردمی بسیار از حسن وساطت او منتفع شدند و باز ابن خلکان گوید: همه اشعار وی لطیف و سهل و ممتنع است و اجازۀ روایت دیوان خویش بمن داده است و چنانکه خود او گفت مولد او به پنجم ذیحجۀ سال 581 هجری قمری بمکه و بار دیگر گفت مولد من بوادی نحله نزدیک مکه بوده است وباز گفت نسب وی به مهلب بن ابی صفره بپیوندد و در یک شنبۀ چهارم ذی قعده سال 656 هجری قمری بوبائی که در قاهره افتاد درگذشت و فردای آنروز در گورستان قرافۀ صغری نزدیک قبۀ امام شافعی جسد وی بخاک سپردند. رجوع به وفیات الاعیان ابن خلکان چ طهران ج 1 ص 212 شود
زهیر بن محمد بن علی بن یحیی بن الحسن بن جعفر بن منصور بن عاصم المهلبی العتکی. الملقب به بهاءالدین الکاتب. یکی از فضلا و نیکوترین شعراء و نثرنویسان و خطاطین عصر خویش. او در مصر بخدمت ملک الصالح نجم الدین ابوالفتح ایوب بن کامل پیوست و در رکاب او ببلاد شرقیه شد و در آنجا اقامت گزید تا آنگاه که ملک الصالح شهر دمشق را مسخر کرد و بمصاحبت ملک بدان شهر منتقل شدپس از حادثه ای که او را پیش آمد و دمشق از تصرف او بیرون شد و سپاهیان به اوخیانت ورزیدند و از وی بپراکندند و ملک ناصر داود صاحب کرک پسر عم وی او را اسیر کرد و در قلعۀ کرک بازداشت در این وقت بهاءالدین زهیر در نابلس اقامت گزید و بپاس نعمت ملک صالح بدیگری نپیوست تا آنگاه که بار دیگر ملک صالح دیار مصریه را متصرف شد و بهاءالدین زهیر در خدمت وی در اواخر ذی قعده سال 637 به مصر بازگشت. ابن خلکان گوید: من در این وقت بقاهره بودم و چون صیت فضل زهیر شنیده بودم صحبت وی را تمنی میکردم و چون او را دیدم در مکارم اخلاق و کثرت ریاضت و سهولت سجایا وی را بیش از مسموعات خویش یافتم و او نزد ملک صالح مکانتی عظیم داشت و به اسرار خفیۀ ملک جز زهیر هیچکس مطلع نبود. با اینهمه جز در خیر و نیکی نزد ملک توسط نکردی و مردمی بسیار از حسن وساطت او منتفع شدند و باز ابن خلکان گوید: همه اشعار وی لطیف و سهل و ممتنع است و اجازۀ روایت دیوان خویش بمن داده است و چنانکه خود او گفت مولد او به پنجم ذیحجۀ سال 581 هجری قمری بمکه و بار دیگر گفت مولد من بوادی نحله نزدیک مکه بوده است وباز گفت نسب وی به مهلب بن ابی صفره بپیوندد و در یک شنبۀ چهارم ذی قعده سال 656 هجری قمری بوبائی که در قاهره افتاد درگذشت و فردای آنروز در گورستان قرافۀ صغری نزدیک قبۀ امام شافعی جسد وی بخاک سپردند. رجوع به وفیات الاعیان ابن خلکان چ طهران ج 1 ص 212 شود
ابن محمد بن علی حلبی مهلبی. او راست: ’الانوار البدریه’ و در آن شبهات یوسف بن مخزوم قدری واسطی متکلم که در آغاز قرن هشتم هجری میزیست رد نموده است. و آن را در 6 جمادی الاّخره 840 هجری قمری به دستور ابن فهد حلی تألیف کرده است. (ذریعه ج 2 ص 419)
ابن محمد بن علی حلبی مهلبی. او راست: ’الانوار البدریه’ و در آن شبهات یوسف بن مخزوم قدری واسطی متکلم که در آغاز قرن هشتم هجری میزیست رد نموده است. و آن را در 6 جمادی الاَّخره 840 هجری قمری به دستور ابن فهد حلی تألیف کرده است. (ذریعه ج 2 ص 419)
ابن یزید، ملقب به مهلبی. او را خالویه المکدی نیز مینامند. وی مولی بنی المهلب و از ادباء ظریف الطبع و بی حد بخیل و در جمعآوری مال بی نهایت کوشا بود. او از عالمان به قصص و حکایات است و ابوسلیمان اعورو ابوسعید مدائنی که از قصه دانان معروفند از غلمان او میباشند. در وقت موت وصیتی زیبا به فرزندش می کند. (از معجم الادباء جزء 11 چ دارالمأمون ص 42 و 43)
ابن یزید، ملقب به مهلبی. او را خالویه المکدی نیز مینامند. وی مولی بنی المهلب و از ادباء ظریف الطبع و بی حد بخیل و در جمعآوری مال بی نهایت کوشا بود. او از عالمان به قصص و حکایات است و ابوسلیمان اعورو ابوسعید مدائنی که از قصه دانان معروفند از غلمان او میباشند. در وقت موت وصیتی زیبا به فرزندش می کند. (از معجم الادباء جزء 11 چ دارالمأمون ص 42 و 43)
ابن ابی صفره ظالم بن سراق ازدی عتکی، مکنی به ابوسعید. به سال هفتم هجری در دبا متولد شد و در بصره پرورش یافت. سپس در روزگار خلافت خلیفۀدوم با پدرش به مدینه منتقل شد. از جانب مصعب بن زبیر والی بصره گشت. در سمرقند چشم او را کور کردند. مدت نوزده سال با ازارقه ستیزه نمود. سرانجام آنها را تار و مار ساخت. به سال 79 هجری قمری از جانب عبدالملک بن مروان به ولایت خراسان منصوب گشت و در سال 83 ه. ق. در این شهر درگذشت. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 260)
ابن ابی صفره ظالم بن سراق ازدی عتکی، مکنی به ابوسعید. به سال هفتم هجری در دبا متولد شد و در بصره پرورش یافت. سپس در روزگار خلافت خلیفۀدوم با پدرش به مدینه منتقل شد. از جانب مصعب بن زبیر والی بصره گشت. در سمرقند چشم او را کور کردند. مدت نوزده سال با ازارقه ستیزه نمود. سرانجام آنها را تار و مار ساخت. به سال 79 هجری قمری از جانب عبدالملک بن مروان به ولایت خراسان منصوب گشت و در سال 83 هَ. ق. در این شهر درگذشت. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 260)
قسمی غذای از شیر کرده معمول در ترکیه و شام و غیره. قسمی فیرنی (فرنی) که در آن گوشت سینۀ مرغ هریسه کنند. قسمی از غذا از شیر و گوشت مرغ. (یادداشت مرحوم دهخدا)
قسمی غذای از شیر کرده معمول در ترکیه و شام و غیره. قسمی فیرنی (فرنی) که در آن گوشت سینۀ مرغ هریسه کنند. قسمی از غذا از شیر و گوشت مرغ. (یادداشت مرحوم دهخدا)
به فارسی فرنی نامند. از جمله اغذیۀ لذیذه است که از آردبرنج و شیر و شکر ترتیب دهند و او را دودرس بابلی جهت مهلب بن مغیره اختراع نمود. بجهت رفع قی طعام که از ریختن سودا به معده ناشی شده بود. (از تحفۀ حکیم مؤمن). حکیمی از بابل به نام دودرس آن را برای مهلب بن ابی صفره ساخت، آنگاه که معده او بیمار شد و بوسیلۀ آن شفا یافت. بهترین نوع آن از برنج پاکیزه و شیر گاو ساخته می شود. (از تذکرۀ ضریر انطاکی ص 332)
به فارسی فرنی نامند. از جمله اغذیۀ لذیذه است که از آردبرنج و شیر و شکر ترتیب دهند و او را دودرس بابلی جهت مهلب بن مغیره اختراع نمود. بجهت رفع قی طعام که از ریختن سودا به معده ناشی شده بود. (از تحفۀ حکیم مؤمن). حکیمی از بابل به نام دودرس آن را برای مهلب بن ابی صفره ساخت، آنگاه که معده او بیمار شد و بوسیلۀ آن شفا یافت. بهترین نوع آن از برنج پاکیزه و شیر گاو ساخته می شود. (از تذکرۀ ضریر انطاکی ص 332)