بسیار ساحر که اثر جادوئی او در همه جا پراکنده بود. مجازاً، در بیت زیر و نظائر آن، سخت فصیح. بغایت شیوا سخن. سرایندۀ معانی بکر و الفاظ عذب: بدین سکه آورد نقد بدیهه شد از کیمیای سخن سحرگستر. خاقانی
بسیار ساحر که اثر جادوئی او در همه جا پراکنده بود. مجازاً، در بیت زیر و نظائر آن، سخت فصیح. بغایت شیوا سخن. سرایندۀ معانی بکر و الفاظ عذب: بدین سکه آورد نقد بدیهه شد از کیمیای سخن سحرگستر. خاقانی
دهی است از دهستان ژاوه رودبخش کامیاران شهرستان سنندج، واقع در 41هزارگزی شمال باختری کامیاران با 133 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان ژاوه رودبخش کامیاران شهرستان سنندج، واقع در 41هزارگزی شمال باختری کامیاران با 133 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
مهرگسلنده. برندۀ محبت. قطعکننده دوستی. بی مهری کننده. به ترک دوستی گوینده: پیام من که رساند به یار مهرگسل که برشکستی و ما را هنوز پیوند است. سعدی. فغان که آن مه نامهربان مهرگسل بترک صحبت یاران خود چه آسان گفت. حافظ (دیوان چ قزوینی و غنی ص 61). بر سفله جهان ناکس مهرگسل هان تا ننهی دل و نباشی غافل. (از یادداشت مؤلف)
مهرگسلنده. برندۀ محبت. قطعکننده دوستی. بی مهری کننده. به ترک دوستی گوینده: پیام من که رساند به یار مهرگسل که برشکستی و ما را هنوز پیوند است. سعدی. فغان که آن مه نامهربان مهرگسل بترک صحبت یاران خود چه آسان گفت. حافظ (دیوان چ قزوینی و غنی ص 61). بر سفله جهان ناکس مهرگسل هان تا ننهی دل و نباشی غافل. (از یادداشت مؤلف)