ناقۀ کم شیر، ناقۀ نیک فربه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، ناقه ای که بن پستانش فروهشته تا سر پستان رسیده و سر پستان درآمده باشد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، اشتری که درد زهدان گرفته. (مهذب الاسماء) ، ناقۀ آماسیده فرج. (منتهی الارب)
ناقۀ کم شیر، ناقۀ نیک فربه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، ناقه ای که بن پستانش فروهشته تا سر پستان رسیده و سر پستان درآمده باشد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، اشتری که دردِ زهدان گرفته. (مهذب الاسماء) ، ناقۀ آماسیده فرج. (منتهی الارب)
نکوهیدن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج). دشنام دادن کسی را به شعر. (منتهی الارب) (آنندراج) : هجاه هجواً و هجاء و تهجاء. (ناظم الاطباء). برشمردن معایب کسی و قرار دادن آنها در شعر و دشنام دادن و نکوهیدن. (از اقرب الموارد). رجوع به هجاء شود
نکوهیدن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج). دشنام دادن کسی را به شعر. (منتهی الارب) (آنندراج) : هجاه هجواً و هجاء و تهجاء. (ناظم الاطباء). برشمردن معایب کسی و قرار دادن آنها در شعر و دشنام دادن و نکوهیدن. (از اقرب الموارد). رجوع به هجاء شود
دهنا. کویری است میان نجد و یمن و آن را ربعالخالی نیز نام دهند. (یادداشت مؤلف). زمین پهناوری است به بادیهالعرب در دیار بنی تمیم و گویند آن هفت کوه ریگ است. (از ابن خلکان). از دیار بنی تمیم است طولش از حرن سوعه تا رمل بیرین می رسد و با اینکه آب فراوانی ندارد جای پرنعمت و برکتی است. (از معجم البلدان). موضعی است به نجد مر تمیم را. (منتهی الارب) (آنندراج)
دهنا. کویری است میان نجد و یمن و آن را ربعالخالی نیز نام دهند. (یادداشت مؤلف). زمین پهناوری است به بادیهالعرب در دیار بنی تمیم و گویند آن هفت کوه ریگ است. (از ابن خلکان). از دیار بنی تمیم است طولش از حرن سوعه تا رمل بیرین می رسد و با اینکه آب فراوانی ندارد جای پرنعمت و برکتی است. (از معجم البلدان). موضعی است به نجد مر تمیم را. (منتهی الارب) (آنندراج)
چوبی است گرد که بدان بازی کنند و آن سلاح است. (منتهی الارب) (آنندراج). چوبی گرد که تازیان بدان بازی کنند و در هنگام حاجت مانند سلاح باشد مر آنان را. (ناظم الاطباء). چوبی گرد که اعراب با آن بازی کنند. (از اقرب الموارد) ، منقار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
چوبی است گرد که بدان بازی کنند و آن سلاح است. (منتهی الارب) (آنندراج). چوبی گرد که تازیان بدان بازی کنند و در هنگام حاجت مانند سلاح باشد مر آنان را. (ناظم الاطباء). چوبی گرد که اعراب با آن بازی کنند. (از اقرب الموارد) ، منقار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
یکی از مشاهیر شاعرات. دختر ابوالحجناء شاعر. او بصحابت پدر بخدمت مهدی خلیفه رسید و قصاید بسیار در مدح خلیفه گفت و خلیفه او را صلات و انعامات داد. دو بیت ذیل از قصیدۀ او در وصف نزهتگاه خلیفه موسوم بعیسی آباد است: اب عیش و لذه و نعیم و بهاء بمشرق المیدان بسط اﷲفیه ابهی بساط من بهار و زاهر الحوذان. (قاموس الاعلام ترکی)
یکی از مشاهیر شاعرات. دختر ابوالحجناء شاعر. او بصحابت پدر بخدمت مهدی خلیفه رسید و قصاید بسیار در مدح خلیفه گفت و خلیفه او را صلات و انعامات داد. دو بیت ذیل از قصیدۀ او در وصف نزهتگاه خلیفه موسوم بعیسی آباد است: اب عیش و لذه و نعیم و بهاء بمشرق المیدان بسط اﷲفیه ابهی بساط من بهار و زاهر الحوذان. (قاموس الاعلام ترکی)
جمع واژۀ هیّن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). رجوع به هین شود، قافیه های غریب در شعر. قافیۀ غیر مشهوره. (آنندراج) (منتهی الارب) ، بلا و سختی که ذکر آن همیشه باقی ماند. (آنندراج)
جَمعِ واژۀ هَیّن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). رجوع به هین شود، قافیه های غریب در شعر. قافیۀ غیر مشهوره. (آنندراج) (منتهی الارب) ، بلا و سختی که ذکر آن همیشه باقی ماند. (آنندراج)