جدول جو
جدول جو

معنی مهتقع - جستجوی لغت در جدول جو

مهتقع
(مُ تَ قِ)
بندکننده و بازدارنده. (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، گشن خواباننده ناقه را. (از آنندراج) (از منتهی الارب) ، تب بازآینده بعد از یک روز. (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، رنگ برگردنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) ، بدرگی که شخص را از رسیدن به خیر وشرف بازمیدارد و منع می کند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اهتقاع شود
لغت نامه دهخدا
مهتقع
(مُ تَ قَ)
رنگ برگشته. (ناظم الاطباء). و رجوع به اهتقاع شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ هََ قْ قِ)
فرومایگی کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) ، امر زشت آورنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، سفاهت شنواننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، سبک و سفیه و گول و احمق. (ناظم الاطباء). و رجوع به تهقع شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ قِ)
پرواکننده. التفات نماینده. (آنندراج). متوجه و مشغول. آگاه و خبردار. (ناظم الاطباء). ماارتقع له و به، ما اکترث له و لا بالی به. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ قِ)
گونه برگردیده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). برگشته رنگ و گونه. (ناظم الاطباء). و رجوع به التقاع شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ کِ)
فروتنی نماینده. (آنندراج) (از منتهی الارب). مطیع و خوار و رام. (ناظم الاطباء). و رجوع به اهتکاع شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ زِ)
شتابنده. (آنندراج). جلد و شتاب، شمشیر افشان. (ناظم الاطباء). شمشیر جنبنده. (آنندراج) ، نیزۀ جنبان. (ناظم الاطباء). و رجوع به اهتزاع شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ رِ)
شکننده چوب. (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ قِ)
همه شیر پستان مکنده. (از منتهی الارب) ، گونه برگشته. (ناظم الاطباء). گونۀ روی برگشته از ترس یا اندوه. (از منتهی الارب). رجوع به امتقاع شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ قِ)
آنکه می کشد شتر را برای مهمان از سفر آمده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به انتقاع شود، خیس شده. که رطوبت به باطن او رسیده باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 148). رجوع به انتقاع شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ قَ)
گونه برگردیده. (آنندراج) (از منتهی الارب). رنگ و گونه برگشته. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انتقاع شود
لغت نامه دهخدا