جدول جو
جدول جو

معنی منکتل - جستجوی لغت در جدول جو

منکتل
(مُ کَ تِ)
درگذرنده و رونده. (آنندراج). رجوع به انکتال شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ کَتْ تِ)
آن که به رفتار بستگان رود. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کوتاه قدم. (ناظم الاطباء). رجوع به تکتل شود
لغت نامه دهخدا
(مُ نَکْ کِ تَ)
رطبه منکته، خرمای به رطب شدن رسیده. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). رطب تازه رسیده و آغازشده در رسیده شدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ کَ لِ)
ورترنجیده، ریخته شده، چاک شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ فَ تِ)
تافته شونده. (آنندراج). تافته شده و پلیته شده. رجوع به انفتال شود، برگشته. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُمْ بَ تِ)
بریده گردیده. (آنندراج) (از منتهی الارب). بریده و قطع شده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انبتال شود
لغت نامه دهخدا
(مِ تَ)
زنبیل. ج، مکاتل. (مهذب الاسماء) (زمخشری) (دهار). زنبیل که پانزده صاع گنجد در آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). زنبیلی که از برگ خرما بافند و در آن خرما و جز آن حمل کنند و پانزده صاع در آن گنجد. مکتله. ج، مکاتل. (از اقرب الموارد) ، محفد و آن چیزی است که ستور را درآن علف دهند. محتد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مُ کَتْ تَ)
گرد. (منتهی الارب) (آنندراج). مدور. (اقرب الموارد) ، فراهم آمده. (منتهی الارب) (آنندراج). گردآورده و فراهم آمده. (ناظم الاطباء). مجتمع. (اقرب الموارد) ، کوتاه. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مرد درشت اندام. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مِ کَ)
آنچه بدان عقوبت و سزا کنند مردم را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). رجوع به مدخل قبل شود
لغت نامه دهخدا
(مُ کَل ل)
برق نرم درخشنده که به روشنایی آن تاریکی ابر نمودار شود. (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، خندنده. (آنندراج). آنکه می خندد و تبسم می کند، شمشیر کندشده. (ناظم الاطباء). رجوع به انکلال شود
لغت نامه دهخدا
(مَ کَ)
آنچه بدان مردم را به سزا رسانند و عقوبت کنند. رجوع به مدخل بعد شود، سنگ بزرگ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط)
لغت نامه دهخدا
افراز خطبیان پس از نام پاک امام بر افراز از این شاه بردند نام (حکیم زجاجی) نه پایه، چوتره (مربع مرتفع از زمین به قدر نیم گز یا بیشتر که در باغ ها و کنار درهای خانه ها سازند)، سکوی نانوایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منفتل
تصویر منفتل
تابیده فتیله شونده تابیده
فرهنگ لغت هوشیار