منسوب به منی، آب مرد. - شریان منوی، در مردان به بیضه ها متفرق شده، در زنان به تخمدان و رحم و شیپورهای آن میرود... در مردان، در کنار مجرای ناقل منی واقع و با آن و با اوردۀ منویه بند بیضه را مشکل کرده از مجرای اربیه می گذرد... رجوع به جواهرالتشریح میرزا علی ص 385 و منی شود
منسوب به منی، آب مرد. - شریان منوی، در مردان به بیضه ها متفرق شده، در زنان به تخمدان و رحم و شیپورهای آن میرود... در مردان، در کنار مجرای ناقل منی واقع و با آن و با اوردۀ منویه بند بیضه را مشکل کرده از مجرای اربیه می گذرد... رجوع به جواهرالتشریح میرزا علی ص 385 و منی شود
باز گفته این واژه را برخی عربی - فارسی دانند که برابر آن (منسوب به مرو) است. مرو یا مورو نام پارسی پهلوی شهری است در خراسان بزرگ و بی گمان نامگذاری تازی بر این شهر نیست پارسی است مروی مروزی بند بار ریسمان باز
باز گفته این واژه را برخی عربی - فارسی دانند که برابر آن (منسوب به مرو) است. مرو یا مورو نام پارسی پهلوی شهری است در خراسان بزرگ و بی گمان نامگذاری تازی بر این شهر نیست پارسی است مروی مروزی بند بار ریسمان باز
گوشه گیر با خویش، پوشیده در پوست کشیده آنکه از مردم کناره گیرد و گوشه گزیند گوشه نشین معتزل، مستور: (سر خدا که در تتق غیب منزوی است مستانه اش نقاب ز رخسار بر کشیم) (حافظ. 259)
گوشه گیر با خویش، پوشیده در پوست کشیده آنکه از مردم کناره گیرد و گوشه گزیند گوشه نشین معتزل، مستور: (سر خدا که در تتق غیب منزوی است مستانه اش نقاب ز رخسار بر کشیم) (حافظ. 259)