جدول جو
جدول جو

معنی منوس - جستجوی لغت در جدول جو

منوس(مُ نَوْ وِ)
خرما که اطراف آن سیاه گردیده باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از منوش
تصویر منوش
(پسرانه)
نام پسر پشنگ و نوه دختری ایرج از پادشاه پیشدادی، نام یکی از ناموران قدیم که امروزه در اوستا اسمی از او نیست، از شخصیتهای شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ملوس
تصویر ملوس
(دخترانه)
قشنگ، ظریف و خوشگل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مونس
تصویر مونس
(دخترانه)
همنشین و همراز، همدم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از منوط
تصویر منوط
معلق، به چیزی آویخته، مربوط، وابسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقوس
تصویر مقوس
قوسی شکل، کمانی، خمیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منون
تصویر منون
کلمه ای که به آن تنوین داده شود، تنوین دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجوس
تصویر مجوس
پیرو دین زردشت، زردشتی، زردشتی (دین)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منکوس
تصویر منکوس
نگونسار، سرنگون، واژگونه، سرازیر شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهوس
تصویر مهوس
صاحب هوس، به هوس افتاده، دیوانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مونس
تصویر مونس
انس گیرنده، انس گرفته، همدم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منور
تصویر منور
نورانی، روشن شده، درخشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مانوس
تصویر مانوس
انس گرفته، خوگرفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملوس
تصویر ملوس
نرم وقشنگ، زیبا، خوشگل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خنوس
تصویر خنوس
غائب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
کاهیده مرزجوش پارسی تازی گشته مرزنگوش (این واژه پارسی است) مرزنگوش. یا مروس اقطی. مرزنگوش. توضیح جزو اول یعنی مروس معرب و مصحف یونانی بمعنی مرزنگوش است و جزو دوم یعنی اقطی که معرب یونانی است بمعانی: دماغه ساحل کنار رود غله و آرد است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منوی
تصویر منوی
آهنگ (قصد) خواست کام نیت کرده شده قصد شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منهوس
تصویر منهوس
کم گوشت: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منکوس
تصویر منکوس
دمر دمرو نگونسار نگونسار شده سرنگون، شکلی است از اشکال رمل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منجس
تصویر منجس
ریمن ریمناک ریمنگر نجس کرده شده. نجس کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منحس
تصویر منحس
بر کنده، ریخته شونده
فرهنگ لغت هوشیار
مرخشه آمد نوروز و نو دمید بنفشه بر ما فرخنده باد بر تو مرخشه (منجیک) بد اختر چو تو اختر خویشتن را کنی بد مدار از فلک چشم نیک اختری را (ناصر خسرو) شوم نا میمون بد اختر. یا ایام منحوس (منحوسه)، بنظر قدما در ماههای قمری روزهای ذیل نحس بشمار میرفتند: (هفت روزی نحس باشد در مهی زان حذر کن تانیابی هیچ رنج. {} سه و پنج و سیزده با شانزده بیست و یک با بیست و چار و بیست و پنج) (نصاب. چا. کاویانی 58) توضیح نحس (شوم است) فعل لازم است و اسم مفعول از آن در عربی نیامده و صفت از آن نحس و نحیس است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملوس
تصویر ملوس
زیبا و خوشگل
فرهنگ لغت هوشیار
کمانی خمیده کماندان، اسپریس کمانی کننده قوسی کرده شده خمیده. قوس سازنده منحنی کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجوس
تصویر مجوس
تابعان زرتشت، قوم آتش پرست که از تابعان زرتشت اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انوس
تصویر انوس
سگ رام سگ ناگزنده خو گیرنده جانور
فرهنگ لغت هوشیار
انس گرفته، آشنا و همدم و مصاحب خو گر انس گرفته: خوگر: ولایتش بوفود بر و برکت و وفور خصب نعمت ماهول و مانوس. . ، جمع مانوسین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فنوس
تصویر فنوس
فانوس بنگرید به فانوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنوس
تصویر عنوس
جمع عانس، دختران ترشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنوس
تصویر جنوس
جمع جنس، گون ها گونه ها سردک ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منون
تصویر منون
گردش زمانه، روزگار، حوادث دهر به تنوین کرده، اسم با تنوین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماوس
تصویر ماوس
موشواره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مانوس
تصویر مانوس
دمساز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از منوط
تصویر منوط
باز بسته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از منحوس
تصویر منحوس
بدشگون
فرهنگ واژه فارسی سره