جدول جو
جدول جو

معنی منفد - جستجوی لغت در جدول جو

منفد
(مُ فِ)
آنکه می برد و نابود میکند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بی زاد و بی ستور و درویش. (ناظم الاطباء). قوم بی توشه و بی ستور. (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، چاه خشک و بی آب. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از منسد
تصویر منسد
سد شده، بسته شده، بندآمده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منفی
تصویر منفی
دور شده، رانده شده، نیست شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منفق
تصویر منفق
انفاق کننده، نفقه دهنده، خرج کننده، دهندۀ مال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منفذ
تصویر منفذ
محل نفوذ، راه، محل گذشتن، پنجره، سوراخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منشد
تصویر منشد
آنکه شعر دیگری را می خواند، شعرخوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منفا
تصویر منفا
محل تبعید، تبعیدگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منفک
تصویر منفک
بازشده، جداشده، رهاشده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منفرد
تصویر منفرد
تنها، یکه، یگانه، بی همتا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منضد
تصویر منضد
بر یکدیگر چیده شده، منظم و مرتب
فرهنگ فارسی عمید
(مُ فَ)
فداکرده شده، آزادشده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از منفک
تصویر منفک
جدا باز شده رها شده جدا شونده باز شده
فرهنگ لغت هوشیار
در فارسی: روزن پنجره پتنگ روزنه سوراخ، گذرگاه راه سوراخ، پنجره، جمع منافذ. موضع نفوذ چیزی، جمع منافذ. توضیح در عربی بکسر فاء ولی در تداول فارسی بفتح فاء تلفظ شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منضد
تصویر منضد
اردوال از سنگ ها روی هم چیده کالای برهم نهاده و مرتب شده
فرهنگ لغت هوشیار
خوانده از دیگری باز خوانده خواننده از دیگری باز خوان، راهنما، نکوهشگر شعر خوانده شده از دیگری. خواننده و آورنده شعر از دیگری مقابل منشی: (بیتی یا قطعه ای - که در بعضی از آن داعی منشدست و بعضی را منشی - آورده شد) (جوامع الحکایات. 27: 1)، راه نماینده، هجو کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منفر
تصویر منفر
رماننده، یاری دهنده، دستور دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تک تنها یگانه، بی مانند تنها یگانه، بی مانند بی نظیر، (شطرنج) حالت پیاده ایست که از پیاده های دیگر دور شده و دفاع از آن مقدور نیست مقابل پیوسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منهد
تصویر منهد
برجسته پستان
فرهنگ لغت هوشیار
پتیست دهنده (پتیست نذر)، هزینه دهنده نفقه دهنده خرج دهنده، کسی که در راه خدا چیزی دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منسد
تصویر منسد
نا گشودنی بسته شده گشوده ناشدنی: (هیچ عجی در وهم نیامد که موجب صحت اصلی تواند بود و بدان از یک علت مث امنی کلی حاصل تواند آمد چنانکه طریق مراجعت آن منسد ماند) (کلیله. مصحح مینوی. 47)
فرهنگ لغت هوشیار
بند گاه ویرک گاه (ویرک تبعید) منفی در فارسی: نایی، ویرک شده، نیست گشته محل تبعید تبعیدگاه
فرهنگ لغت هوشیار
نادرست است بنگرید به منتقد لغتی است نادرست بجای منتقد و ناقد، جمع منقدین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مندف
تصویر مندف
درونه لورک (کمان حلاجی) کمان حلاجی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفند
تصویر مفند
تباه خرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محفد
تصویر محفد
شتاباننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مندف
تصویر مندف
((مِ دَ))
کمان حلاجی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منفی
تصویر منفی
((مَ فا))
محل تبعید، تبعیدگاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منفی
تصویر منفی
((مَ))
نفی کرده شده، دور کرده شده، نیست شده، تبعید شده (از شهر خود)، سخنی که در آن حرف نفی باشد (دستور)، دارای حالت نفی، مخالفت یا رد و انکار، مقابل مثبت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منفک
تصویر منفک
((مُ فَ کّ))
جدا شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منفق
تصویر منفق
((مُ فِ))
کسی که در راه خدا چیزی دهد، نفقه دهنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منفرد
تصویر منفرد
((مُ فَ رِ))
مجرد، تنها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منفرد
تصویر منفرد
یگانه، تکین، تکتا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از منفک
تصویر منفک
جدا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از منفی
تصویر منفی
نایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از منید
تصویر منید
توجه
فرهنگ واژه فارسی سره