ده کوچکی است از بخش شمیران شهرستان تهران. یک دستگاه از ابنیۀ دورۀ قاجاریه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1). اکنون به شمیران پیوسته و قسمت اعظم آن باغ بزرگی است که دارای تأسیسات ورزشی و جز آن برای اردوهای ورزشی و پیشاهنگی است
ده کوچکی است از بخش شمیران شهرستان تهران. یک دستگاه از ابنیۀ دورۀ قاجاریه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1). اکنون به شمیران پیوسته و قسمت اعظم آن باغ بزرگی است که دارای تأسیسات ورزشی و جز آن برای اردوهای ورزشی و پیشاهنگی است
منظره. رجوع به منظره شود، کوشک. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). خانه بر طبقۀ برین. خانه بر بلندی. قسمت مرتفع از قصر و کاخی چون ایوان بی در. (از یادداشت مرحوم دهخدا). منظر: ای منظره و کاخ برآورده به خورشید تا گنبد گردان بکشیده سر ایوان. دقیقی. جایی در او چو منظره عالی کنم جایی فراخ و پهن چو میدان کنم. ناصرخسرو. مگر روزی شاه شمیران بر منظره نشسته بود و بزرگان پیش او. (نوروزنامه). درون منظرۀ وهم تست بیش از عقل برون کنگرۀ مجد تست قصر قصور. کمال الدین اسماعیل (دیوان چ بحرالعلومی ص 376). ای تن از حجرۀ دل رخت هوس بیرون نه تا دلت منظرۀ رحمت یزدان گردد. کمال الدین اسماعیل (ایضاً ص 8). بود اندر منظره شه منتظر تا ببیند آنچه بنمودند سر. مولوی. رجوع به منظر شود. - چارم (چهارم) منظره، فلک چهارم: برده به چارم منظره مهره برون از ششدره نزل جهان را از بره صد خوان نو پرداخته. خاقانی. ، چشم انداز. دورنما. (یادداشت مرحوم دهخدا). دورنمایی از صحنه های طبیعت همچون کوه و جنگل و باغ و روستا
منظره. رجوع به منظره شود، کوشک. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). خانه بر طبقۀ برین. خانه بر بلندی. قسمت مرتفع از قصر و کاخی چون ایوان بی در. (از یادداشت مرحوم دهخدا). منظر: ای منظره و کاخ برآورده به خورشید تا گنبد گردان بکشیده سر ایوان. دقیقی. جایی در او چو منظره عالی کنم جایی فراخ و پهن چو میدان کنم. ناصرخسرو. مگر روزی شاه شمیران بر منظره نشسته بود و بزرگان پیش او. (نوروزنامه). درون منظرۀ وهم تست بیش از عقل برون کنگرۀ مجد تست قصر قصور. کمال الدین اسماعیل (دیوان چ بحرالعلومی ص 376). ای تن از حجرۀ دل رخت هوس بیرون نه تا دلت منظرۀ رحمت یزدان گردد. کمال الدین اسماعیل (ایضاً ص 8). بود اندر منظره شه منتظر تا ببیند آنچه بنمودند سر. مولوی. رجوع به منظر شود. - چارم (چهارم) منظره، فلک چهارم: برده به چارم منظره مهره برون از ششدره نزل جهان را از بره صد خوان نو پرداخته. خاقانی. ، چشم انداز. دورنما. (یادداشت مرحوم دهخدا). دورنمایی از صحنه های طبیعت همچون کوه و جنگل و باغ و روستا
منظره در فارسی: نگر گاه، چشم انداز، روزن، درونما محل نظر جای نگریستن، آنچه برابر چشم واقع شود چشم انداز، دور نمایی از درختان جنگل کوه دریا کارخانه ده شهر و غیره، روزن: (درین حالت عین الحیاه و شریفه هر دو بر بام ایوان رسیدند از بالای منظره بشیب نگاه کردند) (داراب نامه. چا. دکتر. صفا 145: 1)
منظره در فارسی: نگر گاه، چشم انداز، روزن، درونما محل نظر جای نگریستن، آنچه برابر چشم واقع شود چشم انداز، دور نمایی از درختان جنگل کوه دریا کارخانه ده شهر و غیره، روزن: (درین حالت عین الحیاه و شریفه هر دو بر بام ایوان رسیدند از بالای منظره بشیب نگاه کردند) (داراب نامه. چا. دکتر. صفا 145: 1)