- منظره
- چشم انداز
معنی منظره - جستجوی لغت در جدول جو
- منظره
- جای نگریستن و نظر انداختن، چشم انداز، دورنما
- منظره
- منظره در فارسی: نگر گاه، چشم انداز، روزن، درونما محل نظر جای نگریستن، آنچه برابر چشم واقع شود چشم انداز، دور نمایی از درختان جنگل کوه دریا کارخانه ده شهر و غیره، روزن: (درین حالت عین الحیاه و شریفه هر دو بر بام ایوان رسیدند از بالای منظره بشیب نگاه کردند) (داراب نامه. چا. دکتر. صفا 145: 1)
- منظره ((مَ ظَ رَ یا رِ))
- جای نگریستن، چشم انداز
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گفتاورد، گفتمان، همنگری، نگرگویی
گلدسته
جای نور، جای روشنایی
سازه ای بلند و ستون مانند بر بالای مساجد و معابد که از آنجا اذان می گویند، گلدسته
سازه ای بلند و ستون مانند بر بالای مساجد و معابد که از آنجا اذان می گویند، گلدسته
در امری با هم بحث و گفتگو کردن
مناظرت و مناظره در فارسی: نگر گویی برخی این واژه مناظره را با ستیهیدن برابر دانسته اند. مناظره آن است که هر یک از گویندگان نگر خود را در باره چیزی باز می گوید در کاویدن مباحثه و مجادله کردن ستیهیدن، مانند شدن، مباحثه و مجادله: (اکنون چون چنین میخواهی ساخته باش این مناظره و منافره رالله) (جوامع الحکایات 97: 1) جمع مناظرات توضیح عبارتست از توجه متخاصمین در اثبات نظر خود در مورد حکمی از احکام و نسبتی از نسبتها برای آشکار کردن حق و صواب
مناره در فارسی مونث منار و نره به گواژ خاقانی گفته است: که در میانه مقصوره عیال تو باد مناره ای که میانپای دوستان من است نره شرم مرد آلت رجولیت: (که در میانه مقصوره عیال تو باد مناره ای که میان پای دوستان من است) (خاقانی. عبد. 714)
منتظره در فارسی مونث منتظر: چشم داشت چشم داشته مونث منتظر: (حوادث منتظره)
پس از ساختن منبر فارسی گوی مادینه آن را نیز ساخته است انبار شده مونث منبر
منکره در فارسی مونث منکر و نا رواک ناشایست مونث منکر، جمع منکرات
آخالدان خاکروبه دان
مونث منور
دیدگاه، نگرگاه
یک مرتبه نگریستن، یک نظر انداختن، لمحه، شکل، هیئت
جای نگریستن و نظر انداختن، آنچه در برابر چشم واقع شود
سنگ آتشزنه
دید دیدگاه نگر گاه، چشم انداز محل نظر جای نگریستن جایی که بر آن نظر افتد، چشم. یا منظر چشم. مردمک مردم دیده
نظره در فارسی یک نگاه یک دید، یک چشم به هم زدن یک دم، یک نگرش، فزونی یک بارنگریستن یک دفعه نظر انداختن، لمحه، هیات، رحمت، جمع نظرات