منفخ. دم. دم آهنگران. (یادداشت مرحوم دهخدا)، آلتی کاواک که بوسیلۀ آن دارویی یا غباری یا مایعی را در گلو و بینی و گوش و مانند آن دمند. (یادداشت مرحوم دهخدا) : لهات را چون فرودآمده باشد باز جای برد (نوشادر) چون به منفخه اندردمند. (الابنیه فی حقایق الادویه) (یادداشت ایضاً)
منفخ. دم. دم آهنگران. (یادداشت مرحوم دهخدا)، آلتی کاواک که بوسیلۀ آن دارویی یا غباری یا مایعی را در گلو و بینی و گوش و مانند آن دمند. (یادداشت مرحوم دهخدا) : لهات را چون فرودآمده باشد باز جای برد (نوشادر) چون به منفخه اندردمند. (الابنیه فی حقایق الادویه) (یادداشت ایضاً)
نی و جز آن میان کاواک که در آن چوب و مانند آن اندازند تا به کسی آب پاشند، و به هندی بچکاری است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). آب دزدک، یعنی نی و یا چیز دیگری مانند آن که میان کاواک باشدو در میان آن چوبی قرار داده اند که چون سر آن نی رادر آب گذارند و چوب را به جانب خود کشند نی پر از آب می شود و همین که بر آن چوب فشار وارد آورند و آن را دفع کنند آب به قوت خارج می گردد. (ناظم الاطباء)
نی و جز آن میان کاواک که در آن چوب و مانند آن اندازند تا به کسی آب پاشند، و به هندی بچکاری است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). آب دزدک، یعنی نی و یا چیز دیگری مانند آن که میان کاواک باشدو در میان آن چوبی قرار داده اند که چون سر آن نی رادر آب گذارند و چوب را به جانب خود کشند نی پر از آب می شود و همین که بر آن چوب فشار وارد آورند و آن را دفع کنند آب به قوت خارج می گردد. (ناظم الاطباء)