- منصرف
- بازگردنده چشم پوشنده بر گاشته بر گردنده باز گردنده، از جایی بجایی گردنده، کسی که از قصد خود صرف نظر کند، کلمه ای که تنوین در آن داخل شود و حرکات در آخر آن ظاهر گردد مقابل غیر منصرف
معنی منصرف - جستجوی لغت در جدول جو
- منصرف ((مُ صَ رِ))
- صرف نظر کرده، رجعت نموده
- منصرف
- برگردنده، بازگشت کننده، کسی که از قصد خود برگردد و صرف نظر کند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کژدیسه
برگشته، خمیده، کج شده، کج رونده، از راه دررفته
کسی که مالی یا ملکی را در تصرف اخیتار خود دارد
اپیراس بیراه اریبیده کیبیده از کیبیدن مکیبید و از راستی مگذرید (فردوسی شاهنامه) اپارک، چارینه کژ از راه کج رونده، شکل مربعی که ضلعهای مقابل آن با هم مساوی نباشند و زوایای آن نیز قایمه نباشند
گسسته بریده جدا منقطع (ریسمان و غیره)
پیدا آشکار
((مُ تَ صَ رِّ))
فرهنگ فارسی معین
دست در کاری دارنده، کسی که مالی یا ملکی را در تصرف و اختیار خود دارد، حاکم، والی، محصل مالیاتی محل، اسم متصرف آن است که تثنیه و جمع بسته شود و مصغر گردد و بدو نسبت دهند، مقابل غیر متصرف
بریده، قطع شده
کسی که مال یا ملکی در تصرف او است، کسی که دست به کاری می زند
Perverse
perverso
dewiant
извращенный
збочений
perverse
pervers
perverso
pervers
perverso
विकृत
বিকৃত
menyimpang
סוֹרוֹת
potovu
บิดเบี้ยว