جدول جو
جدول جو

معنی منسیو - جستجوی لغت در جدول جو

منسیو
(مَ یُ)
منچو. رودی به ایتالیا که 194 هزار گز طول دارد و از دریاچۀ گارد می گذرد و نواحی مانتو را آبیاری می کند. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از منسی
تصویر منسی
فراموش شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موسیو
تصویر موسیو
آقا به زبان فرانسوی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منسی
تصویر منسی
آنچه سبب فراموشی شود
فرهنگ فارسی عمید
(مَ نَسْ سی)
پسر حزقیا و جانشین وی بر تخت مملکت یهودکه در سن دوازده سالگی و به سال 698 قبل از میلاد بر تخت شهریاری نشست و به سال 642 قبل از میلاد درگذشت. (از قاموس کتاب مقدس). رجوع به همین مأخذ و مدخل قبل و بعد شود
لغت نامه دهخدا
(مُ)
فراموش گردانندۀ چیزی مر کسی را. (آنندراج). آنکه سبب فراموشی و نسیان گردد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : بنات افکارش غیرت حور و ولدان است، ابیات دلاویزش ناسخ سخنان سحبان و منشآت لطف آمیزش منسی احسان حسّان. (مقدمۀ دیوان حافظ منسوب به محمد گلندام چ قزوینی ص ق)
لغت نامه دهخدا
(مُ سِ)
دوک مارشال فرانسوی که در سالهای 1794 و 1808 و 1823 میلادی خود را مشهور و ممتاز ساخت و در سال 1814 در مقابل متحدین از پاریس دفاع کرد (1754-1842م.). (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(مُ شِ)
نام ناحیه ای که تقسیم آن بدین تفصیل است: 1- ناحیه ای در طرف شرقی اردن که شامل نصف ملک جلعاد تا باشان و ارجوب بود، یعنی از محنایم تا حرمون و از اردن و دریای جلیل تا به دشت سوریه امتداد داشت. 2- ناحیه ای در مغرب اردن که از دریای مدیترانه تا به اردن و از اشیر و یساکار به طرف شمال تا به افرائیم به طرف جنوب امتداد می داشت. (از قاموس کتاب مقدس). رجوع به همین مأخذ و مدخل قبل شود
لغت نامه دهخدا
(مُ یُ)
به معنی آقا و محترم و شریف. (از فرهنگ نظام) ، در تداول عامه، خطاب به اقلیت مسیحی ارامنه و یا آشوریها گفته میشود ونیز در خطاب به فرنگیان و فرنگی مآبان مستعمل است
لغت نامه دهخدا
(مَ سی ی / مَ)
فراموش شده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). فراموش کرده شده. (غیاث) (آنندراج). فراموش شده و در فراموشی نهاده و غفلت شده و اهمال کرده شده و سهل انگاری شده و سهوشده. (ناظم الاطباء) : فأجائها المخاض الی جذع النخله قالت یا لیتنی مت قبل هذا و کنت نسیاً منسیاً. (قرآن 23/19).
گمان مبر که بماند سوی خدا آن روز
ز کرده هات به مثقال ذره ای منسی.
ناصرخسرو (دیوان چ مینوی ص 362).
جز محمد منشی که محمد منسی انگاشته اند ازیرا از دفتر مذکوران نام او برداشته... (نفثهالمصدور چ یزدگردی ص 121) ، آنکه بر رگ نسای وی رسیده باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آنکه بر رگ نسای وی آسیبی رسیده باشد و در این معنی به کسر میم نیزقرائت شده است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
منگ - تسه یا ’منگ - تسو’ فیلسوف چینی که در نیمۀ اول قرن چهارم پیش از میلاد در تسه ئو ولایتی در شانتونگ متولد شد و در سال 314 ق. م درگذشت. او از پیروان تسه سه نوادۀ کنفوسیوس و مروج و ادامه دهنده افکار او بوده و چون مدتی را به مطالعه و تعمق در کتابهای مقدس گذراند مصمم شد نظرات خود را انتشار دهد ولی چندان مورد توجه شاهزادگان قرار نگرفت و او به زادگاهش بازگشت و در آنجا ’شین کینگ’ یا کتاب کتابها را مورد تجدید نظر قرار داد که در شمار آثار کلاسیک چین قرار گرفت. (از لاروس). رجوع به منچیوس شود
لغت نامه دهخدا
(مَ سُ)
نواختۀ برگزیدگان حق را گویند. (برهان) (آنندراج). پسندیده و برگزیدۀ خداوند عالم. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ یُ)
مسیو. آقا. و این لفظ را تعظیماً و احتراماً ماقبل نام کسی آرند. (از آنندراج). و رجوع به مسیو شود، در تداول عوام مطلق فرنگی و نیز ارامنه و آسوریان را گویند
لغت نامه دهخدا
تصویری از منسی
تصویر منسی
فراموش شده از یاد رفته از یاد زداینده فراموش شده
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی بانا کدبان (آقا) آقا (در خطاب بفرنگیان یافرنگی مابان مستعمل است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موسیو
تصویر موسیو
سرپرست، آقا، ارباب، (کلمه فرانسوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منسی
تصویر منسی
((مَ))
فراموش شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منسی
تصویر منسی
((مُ))
آنکه یا آنچه سبب فراموشی گردد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موسیو
تصویر موسیو
((یُ))
آقا، سرپرست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسیو
تصویر مسیو
((مُ یُ))
آقا (در خطاب به فرنگیان گفته می شود)
فرهنگ فارسی معین