جدول جو
جدول جو

معنی منسی - جستجوی لغت در جدول جو

منسی
آنچه سبب فراموشی شود
تصویری از منسی
تصویر منسی
فرهنگ فارسی عمید
منسی
فراموش شده
تصویری از منسی
تصویر منسی
فرهنگ فارسی عمید
منسی
(مَ سی ی / مَ)
فراموش شده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). فراموش کرده شده. (غیاث) (آنندراج). فراموش شده و در فراموشی نهاده و غفلت شده و اهمال کرده شده و سهل انگاری شده و سهوشده. (ناظم الاطباء) : فأجائها المخاض الی جذع النخله قالت یا لیتنی مت قبل هذا و کنت نسیاً منسیاً. (قرآن 23/19).
گمان مبر که بماند سوی خدا آن روز
ز کرده هات به مثقال ذره ای منسی.
ناصرخسرو (دیوان چ مینوی ص 362).
جز محمد منشی که محمد منسی انگاشته اند ازیرا از دفتر مذکوران نام او برداشته... (نفثهالمصدور چ یزدگردی ص 121) ، آنکه بر رگ نسای وی رسیده باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آنکه بر رگ نسای وی آسیبی رسیده باشد و در این معنی به کسر میم نیزقرائت شده است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
منسی
(مَ نَسْ سی)
پسر حزقیا و جانشین وی بر تخت مملکت یهودکه در سن دوازده سالگی و به سال 698 قبل از میلاد بر تخت شهریاری نشست و به سال 642 قبل از میلاد درگذشت. (از قاموس کتاب مقدس). رجوع به همین مأخذ و مدخل قبل و بعد شود
لغت نامه دهخدا
منسی
(مُ)
فراموش گردانندۀ چیزی مر کسی را. (آنندراج). آنکه سبب فراموشی و نسیان گردد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : بنات افکارش غیرت حور و ولدان است، ابیات دلاویزش ناسخ سخنان سحبان و منشآت لطف آمیزش منسی احسان حسّان. (مقدمۀ دیوان حافظ منسوب به محمد گلندام چ قزوینی ص ق)
لغت نامه دهخدا
منسی
(مُ سِ)
دوک مارشال فرانسوی که در سالهای 1794 و 1808 و 1823 میلادی خود را مشهور و ممتاز ساخت و در سال 1814 در مقابل متحدین از پاریس دفاع کرد (1754-1842م.). (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
منسی
(مُ شِ)
نام ناحیه ای که تقسیم آن بدین تفصیل است: 1- ناحیه ای در طرف شرقی اردن که شامل نصف ملک جلعاد تا باشان و ارجوب بود، یعنی از محنایم تا حرمون و از اردن و دریای جلیل تا به دشت سوریه امتداد داشت. 2- ناحیه ای در مغرب اردن که از دریای مدیترانه تا به اردن و از اشیر و یساکار به طرف شمال تا به افرائیم به طرف جنوب امتداد می داشت. (از قاموس کتاب مقدس). رجوع به همین مأخذ و مدخل قبل شود
لغت نامه دهخدا
منسی
فراموش شده از یاد رفته از یاد زداینده فراموش شده
تصویری از منسی
تصویر منسی
فرهنگ لغت هوشیار
منسی
((مُ))
آنکه یا آنچه سبب فراموشی گردد
تصویری از منسی
تصویر منسی
فرهنگ فارسی معین
منسی
((مَ))
فراموش شده
تصویری از منسی
تصویر منسی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مندی
تصویر مندی
(پسرانه)
از نامهای امروزی زرتشتیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از موسی
تصویر موسی
(پسرانه)
از آب کشیده شده، پسر عمران پیامبر بنی اسرائیل (ص) ، نام امام هفتم شیعیان امام کاظم (ع)، نام پسر عمران پیامبر بنی اسرائیل که در زمان فرعون به دنیا آمد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از منشی
تصویر منشی
کسی که بتواند خوب نامه بنویسد و مطلب را بپروراند، نویسنده، ایجاد کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منهی
تصویر منهی
کاری که در شرع از آن نهی شده، نهی شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منفی
تصویر منفی
دور شده، رانده شده، نیست شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منسد
تصویر منسد
سد شده، بسته شده، بندآمده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منجی
تصویر منجی
نجات دهنده، رهایی دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موسی
تصویر موسی
تیغ سرتراشی، استره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منهی
تصویر منهی
رسانندۀ خبر یا پیغام، خبر دهنده، آگاه کننده، خبرگزار
جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، هرکاره، ایشه، زبان گیر، متجسّس، آیشنه، راید، خبرکش، رافع
فرهنگ فارسی عمید
(مَ یُ)
منچو. رودی به ایتالیا که 194 هزار گز طول دارد و از دریاچۀ گارد می گذرد و نواحی مانتو را آبیاری می کند. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مرسی
تصویر مرسی
متشکرم، سپاسگزارم، ممنونم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منسد
تصویر منسد
نا گشودنی بسته شده گشوده ناشدنی: (هیچ عجی در وهم نیامد که موجب صحت اصلی تواند بود و بدان از یک علت مث امنی کلی حاصل تواند آمد چنانکه طریق مراجعت آن منسد ماند) (کلیله. مصحح مینوی. 47)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منسع
تصویر منسع
باد اپاختر (شمال)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منسف
تصویر منسف
سرند، دستگاه بوجاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منسک
تصویر منسک
روش نیایش جای قربانی کردن، جای عبادت، طریقه عبادت، جمع مناسک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منسل
تصویر منسل
تخمدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منسج
تصویر منسج
کارخانه بافندگی کار چوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منبی
تصویر منبی
پیام دهنده آگاه کننده
فرهنگ لغت هوشیار
درونی بخش درونی اندام مردمی آدمی آدمی مردم مقابل جنی خو گرفته خو گیر همدم دمساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنسی
تصویر کنسی
امساک بخل
فرهنگ لغت هوشیار
گنی، کالایی منسوب به جنس، آنچه مربوط به امور شهوانی باشد اعمال جنسی
فرهنگ لغت هوشیار
رهاننده رها گاه، پشته مکان نجات جای رهایی، زمین مرتفع. نجات دهنده رها کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرسی
تصویر مرسی
سپاس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از منفی
تصویر منفی
نایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جنسی
تصویر جنسی
ژادمند، ژادین
فرهنگ واژه فارسی سره