جدول جو
جدول جو

معنی منسجل - جستجوی لغت در جدول جو

منسجل
(مُ سَ جِ)
آب ریخته شونده. (آنندراج) (از منتهی الارب). آب ریخته شده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مکتوب سجل کرده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از منسجم
تصویر منسجم
بانظم و درست، خالی از تعقید و تکلف
فرهنگ فارسی عمید
(مَ جِ)
جمع واژۀ منجل. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جمع واژۀ منجل به معنی داس. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مُ سَ جِ)
جوانمردی نماینده. (آنندراج) (از اقرب الموارد). رجوع به انسجاح شود
لغت نامه دهخدا
(مُ سَ جِ)
شعر منسجر، موی فروهشته. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) ، پیوسته رونده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انسجار شود
لغت نامه دهخدا
(مُ سَ جِ)
آب و اشک روان شونده. (غیاث) (آنندراج) (از اقرب الموارد). رجوع به انسجام شود، منتظم (در کلام). (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مُ سَ حِ)
سخنور روان گردانندۀ سخن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خطیب بلیغ. (ناظم الاطباء) ، سوده و تابان. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). سونش شده و تابان گردیده و جلاداده شده. (ناظم الاطباء) ، پوست کنده شده و بازشده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انسحال شود
لغت نامه دهخدا
(مُ سَ دِ)
موی فروهشته. (آنندراج) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مسترسل. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، جامۀ فروهشته. (آنندراج) (از منتهی الارب). جامۀپایین افتاده. (ناظم الاطباء). رجوع به انسدال شود
لغت نامه دهخدا
(مُ سَ جِ)
کشیده شونده. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از منسجم
تصویر منسجم
روان شونده، روان سخن روان آب ریخته شونده، کم با نظم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناجل
تصویر مناجل
جمع منجل، داس ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منسجم
تصویر منسجم
((مُ سَ جِ))
همآهنگ، سازگار، بانظم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منسجم
تصویر منسجم
هماهنگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از منسجم
تصویر منسجم
ثابتٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از منسجم
تصویر منسجم
Coherent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از منسجم
تصویر منسجم
cohérent
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از منسجم
تصویر منسجم
последовательный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از منسجم
تصویر منسجم
mfanano
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از منسجم
تصویر منسجم
coerente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از منسجم
تصویر منسجم
spójny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از منسجم
تصویر منسجم
ہم آہنگ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از منسجم
تصویر منسجم
สอดคล้อง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از منسجم
تصویر منسجم
一貫した
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از منسجم
تصویر منسجم
עקבי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از منسجم
تصویر منسجم
послідовний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از منسجم
تصویر منسجم
一致的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از منسجم
تصویر منسجم
일관된
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از منسجم
تصویر منسجم
tutarlı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از منسجم
تصویر منسجم
koheren
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از منسجم
تصویر منسجم
सुसंगत
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از منسجم
تصویر منسجم
coerente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از منسجم
تصویر منسجم
coherente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از منسجم
تصویر منسجم
kohärent
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از منسجم
تصویر منسجم
coherent
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از منسجم
تصویر منسجم
সঙ্গত
دیکشنری فارسی به بنگالی