جدول جو
جدول جو

معنی منالاوس - جستجوی لغت در جدول جو

منالاوس(مِ)
پیش از بطلمیوس بوده چه بطلمیوس در کتاب مجسطی از او نام برده است. از اوست: کتاب اشکال الکریه، کتاب فی معرفه کمیه الأجرام المختلطه و عمله الی طوماطیانوس الملک، کتاب اصول الهندسه و آن را ثابت بن قره ترجمه کرده، کتاب المثلثات و مقدار کمی از این کتاب به عربی نقل شده. (ابن الندیم، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به تاریخ الحکماء القفطی و تاریخ علوم عقلی صفا ص 77 و 107 و منلائوس در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نام یکی از خانواده های بزرگ طبقۀ پاتریسیوس روم قدیم است که از آن مردان نامی مانند ’مانلیوس کاپیتولینوس’ و دیگران پدید آمده اند، (از اعلام تمدن قدیم فوستل دو کولانژ، ترجمه نصراﷲ فلسفی)
لغت نامه دهخدا
(مِ نِ ءُ)
نام مهندسی یونانی از مکتب اسکندرانی که نزدیک به سال 80م. در حیات بوده. ’اکر’ او امروز به عربی در دست و لاتینی آن نیز موجود است. (از یادداشت مرحوم دهخدا). ریاضی دان یونانی در اواخر قرن اول میلادی و اثر او به نام ’کرویات’ که در سایۀ ترجمه عربی آن به مغرب زمین رسیده است و محتوی پایه های مثلثات کروی می باشد و قضیۀ مربوط به مربعات یک مثلث امروز به نام قضیۀ منلائوس معروف است. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
تامس رابرت، اقتصاددان و کشیش انگلیسی (1766 - 1834م،) وی نویسندۀکتاب ’گفتاری درباره منشاء جمعیت’ است، عقاید و نظریات خاص وی درباره تکثیر نفوس مایۀ بحث و گفتگوی بسیاری گردید، مالتوس می گوید اگر از ازدیاد نفوس جلوگیری نشود جمعیت روی زمین به نسبت تصاعد هندسی افزایش می یابد در صورتی که اسباب معیشت و مواد حیاتی به نسبت تصاعد عددی افزایش پیدا می کند، بنابراین برای ازبین بردن عواملی چون جنگ و بیماری و فقر و فساد، جلوگیری از ازدیاد بیش از حد جمعیت امری ضروری است، (از اعلام وبستر)، در سدۀ نوزدهم مالتوس اقتصادشناس انگلیسی از افزایش سریع جمعیت به وحشت افتاد، مالتوس گمان می برد که ثروت اجتماع و سطح زندگی مردم تابع دو عامل - تعداد جمعیت و مقدار خوراک - است، از این رو افزایش جمعیت را مقدمۀ کاهش خوراک و پایین آمدن سطح زندگی شمرد و اعلام داشت که جمعیت موافق تصاعد هندسی بالا می رود، در صورتی که توسعۀ زمینهای فلاحتی بنا برتصاعد عددی صورت می گیرد، (زمینۀ جامعه شناسی، اقتباس دکتر آریان پور ص 255)
لغت نامه دهخدا
نام مردی است که کنیزکان بخریدی و بر ایشان قوادگی کردی و عذرا را بخرید. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 203). یکی از نامها که در وامق وعذرا آمده است. (یادداشت مرحوم دهخدا) :
چو رفتند سوی جزیره کیوس
یکی مرد بد نام او منقلوس.
عنصری (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 203)
لغت نامه دهخدا
(مَ گِ)
نام شهری است که در آنجا فیل قوی هیکل و عظیم الجثۀ جنگی و دلاور میشود و فیل سفید هم در آنجا به هم میرسد. (برهان) (جهانگیری) (آنندراج) :
محمود کوکه او ره هندوستان گرفت
در پای پیل کوفت همه منگلوس را.
فرخی.
پیل شطرنج از کجا ماند به پیل منگلوس
شیر شادروان کجا ماند به شیر مرغزار.
(یادداشت بدون ذکر نام شاعر)
لغت نامه دهخدا
ظاهراً طعامی بوده است مرکب از کشک (ترف) و گردو و مرغ. (یادداشت مرحوم دهخدا) :
رو منکلوس کن تو به ترف و به گوز تر
دهقان غاتفر دهدت مرغ پروره.
سوزنی (یادداشت ایضاً)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
دهی از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان بهبهان است و 164 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
چلپاسۀ سبزرنگ، (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)، و رجوع به مادۀ قبل شود، نوعی از حلوا، (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(مِ نِ)
پادشاه اسپارتا و برادر اگاممنن بود که با هلنا مزاوجت کرد و چون پاریس پسر پریاموس هلنا را بربود جنگ اسپارتا و تروا آغاز شد. منلاس در جنگ تروا شجاعت بسیار نمود و پس از تسخیر آن شهر، هلنارا به دست آورد. لکن تا بازگشت به وطن هشت سال در بیابانها سرگردان بود. (از تاریخ تمدن قدیم ایران)
لغت نامه دهخدا
(مِ نِ)
چچلاس. سنجاقک. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
مأخوذ از یونانی، معبد ترسایان و آتشکده، (ناظم الاطباء)، بر وزن ناقوس به ضم همزه، در رشیدی به معنی آتشکده آمده، حکیم سنائی گفته:
گرچه زاغ سیاه گشتم من
نگزینم مقام جز نااوس،
و در سامی به معنی گور خانه ترسایان نوشته اند، (انجمن آرای) (آنندراج) (فرهنگ شعوری)، و ناووس هم آمده است که بجای همزه واو باشد، (برهان قاطع)، ناووس، ناؤوس، خصوصاً به معنی دخمه و اطاق زیرزمینی است که برای دفن میت بکار رود، ج، نواویس، حمزۀ اصفهانی گوید: ’والفرس لم تعرف القبور، و انما کانت تغیب الموتی فی الدهمات و النواویس’، قبر، آرامگاه، (حاشیۀ برهان چ معین)، با الف مضموم و واو معروف آتشکده باشد، (جهانگیری)، بر وزن طاووس، آتشکده و عبادت خانه کفار، (غیاث) :
و من کان الغراب له دلیلا
فناؤوس المجوس له مقیل
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان حومه بخش اشنویۀ شهرستان ارومیه، در 9 هزارگزی جنوب شرقی اشنویه بر سر راه ارابه رو اشنویه، در درۀ سردسیر با هوایی سالم واقع است و 649 تن سکنه دارد، آبش از چشمه است، محصولش غلات، حبوبات و توتون، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنعت دستی آنان جاجیم بافی است، راه ارابه رو دارد و در تابستان از راه اشنویه با ماشین میتوان رفت، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان ملکاری بخش سردشت شهرستان مهاباد، در 14 هزارگزی شمال سردشت و 3500 گزی مغرب جادۀ شوسۀ سردشت به مهاباد، در منطقۀ جنگلی و کوهستانی معتدل و هوای مالاریاخیزی واقع است و 109 تن سکنه دارد، آبش از رود خانه سردشت تأمین میشود، محصولش غلات، توتون، مازوج و کتیراست، مردمش به زراعت و گله داری اشتغال دارند و صنعت دستی اهالی جاجیم بافی است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نااوس
تصویر نااوس
معبد ترسایان و آتشکده
فرهنگ لغت هوشیار
نازا گاوی که آبستن نباشد
فرهنگ گویش مازندرانی