خادم. (از معجم متن اللغه) (از اقرب الموارد). خدمتکار که خدمت کند کسی را، که همه را می آشامد:نضف ما فی الاناء، شربه جمیعه. (معجم متن اللغه). نضف الفصیل نضفاً، همه شیر پستان مکید شتر بچه. (منتهی الارب). رجوع به نضف شود، رجل ناضف، مرد گوززننده. (منتهی الارب). مرد بسیار گوززننده. (ناظم الاطباء). ضراط. (اقرب الموارد). منضف. ضرّاط. (المنجد) گوزو، مرد بول زننده. (آنندراج)
خادم. (از معجم متن اللغه) (از اقرب الموارد). خدمتکار که خدمت کند کسی را، که همه را می آشامد:نضف ما فی الاناء، شربه جمیعه. (معجم متن اللغه). نضف الفصیل نضفاً، همه شیر پستان مکید شتر بچه. (منتهی الارب). رجوع به نضف شود، رجل ناضف، مرد گوززننده. (منتهی الارب). مرد بسیار گوززننده. (ناظم الاطباء). ضراط. (اقرب الموارد). منضف. ضرّاط. (المنجد) گوزو، مرد بول زننده. (آنندراج)
جمع واژۀ منصف. (منتهی الارب). جمع واژۀ منصف، به معنی چاکر. (آنندراج). جمع واژۀ منصف یا منصف . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به منصف شود، جمع واژۀ منصفه یا منصفه. (ناظم الاطباء). رجوع به منصفه شود، جمع واژۀ منصف. (ناظم الاطباء). رجوع به منصف شود
جَمعِ واژۀ مِنصَف. (منتهی الارب). جَمعِ واژۀ منصف، به معنی چاکر. (آنندراج). جَمعِ واژۀ مِنصَف یا مَنصف َ. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به منصف شود، جَمعِ واژۀ مَنصَفه یا مِنصَفه. (ناظم الاطباء). رجوع به منصفه شود، جَمعِ واژۀ مَنصَف. (ناظم الاطباء). رجوع به منصف شود
درآینده در گرد. (آنندراج). کسی که در گرد و خاک درمی آید. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، چاهی ویران. (آنندراج). چاه شکسته و ویران. (ناظم الاطباء). رجوع به انغضاف شود
درآینده در گرد. (آنندراج). کسی که در گرد و خاک درمی آید. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، چاهی ویران. (آنندراج). چاه شکسته و ویران. (ناظم الاطباء). رجوع به انغضاف شود
عبد... پدر هاشم است و عبدالشمس. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). پدر هاشم است و نسبت بدان منافی ّ است. (از اقرب الموارد). رجوع به عبدمناف و منافی شود نام بتی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط) نام بتی بوده است در جاهلیت. (از معجم البلدان)
عبد... پدر هاشم است و عبدالشمس. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). پدر هاشم است و نسبت بدان مَنافی ّ است. (از اقرب الموارد). رجوع به عبدمناف و منافی شود نام بتی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط) نام بتی بوده است در جاهلیت. (از معجم البلدان)