جمع واژۀ مناسخه. تبدیل سهام ترکه به سهام دیگری به علت مرگ یکی از ورثۀ متوفی قبل از تقسیم ترکۀ او، چنانکه اگر کسی فوت کند و ترکۀ او بین ورثه تقسیم نشده باشد و در این حین یکی از وراث فوت کند چون اصل فریضه نسخ شده و باید اصل فریضۀ دیگر پیدا کند که شامل و حاوی دو فریضه (نسبت به دو متوفی) باشد این مبحث را در فقه مناسخات نامیده اند. (از ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی). رجوع به مناسخه شود
جَمعِ واژۀ مناسخه. تبدیل سهام ترکه به سهام دیگری به علت مرگ یکی از ورثۀ متوفی قبل از تقسیم ترکۀ او، چنانکه اگر کسی فوت کند و ترکۀ او بین ورثه تقسیم نشده باشد و در این حین یکی از وراث فوت کند چون اصل فریضه نسخ شده و باید اصل فریضۀ دیگر پیدا کند که شامل و حاوی دو فریضه (نسبت به دو متوفی) باشد این مبحث را در فقه مناسخات نامیده اند. (از ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی). رجوع به مناسخه شود
جمع واژۀ محاسبه. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، حسابها. (ناظم الاطباء) ، بده و بستان: با فلان تاجر محاسباتی داشتم، اداره ای که امور مالی و پولی را در هر دستگاه یا وزارتخانه و یا مؤسسه به عهده دارد و پرداخت و دریافت وجوه و نگهداری حساب دخل و خرج با اوست. حسابداری. - دیوان محاسبات، اداره ای که به موجب قانون خاص تشکیلات خاص و شعب متعدد و دادسرا دارد و دادستان و مستشارانی که از جانب مجلس شورای ملی انتخاب می شوند. و تابع وزارت دارائی است و موظف به بررسی حسابهای کل کشور و رسیدگی به حساب و تخلفات ذیحسابان و تهیه و تنظیم لایحۀ تفریغ بودجۀ کل کشور است. رجوع به دیوان شود
جَمعِ واژۀ محاسبه. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، حسابها. (ناظم الاطباء) ، بده و بستان: با فلان تاجر محاسباتی داشتم، اداره ای که امور مالی و پولی را در هر دستگاه یا وزارتخانه و یا مؤسسه به عهده دارد و پرداخت و دریافت وجوه و نگهداری حساب دخل و خرج با اوست. حسابداری. - دیوان محاسبات، اداره ای که به موجب قانون خاص تشکیلات خاص و شعب متعدد و دادسرا دارد و دادستان و مستشارانی که از جانب مجلس شورای ملی انتخاب می شوند. و تابع وزارت دارائی است و موظف به بررسی حسابهای کل کشور و رسیدگی به حساب و تخلفات ذیحسابان و تهیه و تنظیم لایحۀ تفریغ بودجۀ کل کشور است. رجوع به دیوان شود