جدول جو
جدول جو

معنی ممکار - جستجوی لغت در جدول جو

ممکار(مِ)
نخله ممکار، خرمابنی که بیشتر غوره های آن سخت و نزدیک به رطب رسیدن باشد. (ناظم الاطباء). خرمابن بسیارمکره
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از همکار
تصویر همکار
دو تن که یک پیشه و یک حرفه داشته باشند، هم پیشه، هم شغل
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
فریب دادن کسی را. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(مِ)
ناقه مشکار، شتر مادۀ پرشیر. (منتهی الارب) (آنندراج). ماده شتر بسیارشیر. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
خرمابن زودرس. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). خرمای بگاه رس. ج، مباکیر. (مهذب الاسماء) ، ارض مبکار، زمین زودرویانندۀ گیاه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، مباکیر. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
آن زن که همه بچۀ نر زاید. (مهذب الاسماء). نرزاینده. (دستورالاخوان). زن که همه پسر زاید و عادتش پسر زادن باشد. (منتهی الارب) (از متن اللغه). و کذلک الرجل. (از اقرب الموارد). مرد و زنی که همیشه از او پسر حاصل شود. (فرهنگ خطی). مقابل مئناث. (یادداشت مؤلف). ج، مذاکیر. (مهذب الاسماء) ، زمینی که گیاه درشت و غلیظ و خشن رویاند یا در آن گیاه نروید و معنی نخستین غالب است. (از متن اللغه) : ارض مذکار، تنبت ذکورالبقل. (اقرب الموارد) ، فلات مذکار، دشت هولناک که در آن جز مردان دلاور نروند. (منتهی الارب). فلات هولناکی که آن را جز مردان نتوانند پیمود. گفته اند: و انفض الارض انها مذکار. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
ناحیه ای است از ولایت بدخشان. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). نام شهری از بدخشان. (ناظم الاطباء) :
خبر رسید که اندر نواحی سمکار
سر حصاری کرده ست با ستاره قران.
مختاری غزنوی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی از دهستان چلندر است که در بخش شهرستان نوشهر واقع است و 205 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مبکار
تصویر مبکار
زود رس خرما بن زود رس، زود رویا زمین زود رویا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مذکار
تصویر مذکار
نر زای پسر زای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ممطار
تصویر ممطار
پر باران، بارانسنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همکار
تصویر همکار
شریک و هم پیشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امکار
تصویر امکار
فریب دادن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همکار
تصویر همکار
زميلٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از همکار
تصویر همکار
Collaborator
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از همکار
تصویر همکار
collaborateur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از همکار
تصویر همکار
colaborador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از همکار
تصویر همکار
協力者
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از همکار
تصویر همکار
ساتھی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از همکار
تصویر همکار
ผู้ร่วมงาน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از همکار
تصویر همکار
kolaborator
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از همکار
تصویر همکار
שותף
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از همکار
تصویر همکار
mshirika
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از همکار
تصویر همکار
合作者
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از همکار
تصویر همکار
colaborador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از همکار
تصویر همکار
협력자
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از همکار
تصویر همکار
işbirlikçi
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از همکار
تصویر همکار
সহকর্মী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از همکار
تصویر همکار
collaboratore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از همکار
تصویر همکار
Mitarbeiter
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از همکار
تصویر همکار
medewerker
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از همکار
تصویر همکار
співробітник
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از همکار
تصویر همکار
сотрудник
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از همکار
تصویر همکار
współpracownik
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از همکار
تصویر همکار
सहयोगी
دیکشنری فارسی به هندی