جدول جو
جدول جو

معنی ممهاه - جستجوی لغت در جدول جو

ممهاه
(مُ)
آب داده: سکین ممهاه، کاردی آب داده. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مِ)
سریع وتندرو از اسبان: فرس مرهاه. ج، مراه. (از اقرب الموارد). مرهاء. (منتهی الارب). و رجوع به مرهاء شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
از ’ن ه ی’، رجل منهاه، مرد خردمند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مرد عاقل نیک رأی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ هََ رَ)
امراءه ممهره، زن کابین کرده شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
ناقه ممهاء، ماده شتری که شیر وی تنک و رقیق باشد. (ناظم الاطباء). ناقۀ تنک شیر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
زمین سیاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). ممناءه
لغت نامه دهخدا
(مِ)
لته پاره ای که بدان منی و جز آن پاک کنند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کهنه ای که بدان وسخ و پلیدی بزدایند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
دین و آیین منتشرشده. (ناظم الاطباء). در کتب دیگر دیده نشد
لغت نامه دهخدا
(مَ)
شاهراه و راهی که در آن آمد و رفت می کنند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
آب گشن در رحم ماده شتر. ج، مهی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
آفتاب. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) ، بلور. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). پاره ای از بلور. (ناظم الاطباء) ، گاو وحشی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). ماده گاو وحشی. (مهذب الاسماء) ، گوزن ماده. (دهار). گوزن. (مهذب الاسماء). ج، مها، مهوات، مهیات. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). و رجوع به ابوعدس شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ممهده
تصویر ممهده
مونث ممهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ممناه
تصویر ممناه
زمین سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منهاه
تصویر منهاه
پایان، خرد
فرهنگ لغت هوشیار
مها پاره (مها بلور)، خور (شمش) هور، گاو اهو: گونه ای گاو ارام (وحشی) که همانند با آهو است از جانوران
فرهنگ لغت هوشیار