چراگاه که گیاهش را ستور لیسیده باشد یا چراگاه نزدیک که گرداگرد سراها باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، ملاعط. (از اقرب الموارد)
چراگاه که گیاهش را ستور لیسیده باشد یا چراگاه نزدیک که گرداگرد سراها باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، ملاعط. (از اقرب الموارد)
دارودان که بدان دارو در بینی ریزند. (منتهی الارب). ظرفی است که در آن سعوط نهند. (از اقرب الموارد). چیزی باشد چون منخر که بدان دارو به حلق کشند. (بحر الجواهر). دارودان. (دهار)
دارودان که بدان دارو در بینی ریزند. (منتهی الارب). ظرفی است که در آن سعوط نهند. (از اقرب الموارد). چیزی باشد چون منخر که بدان دارو به حلق کشند. (بحر الجواهر). دارودان. (دهار)
گرگ موی ریخته، در بعضی از فرهنگها بمعنی حالت ستارگان در اوج منزل خود آورده اند: کلبه ام در نیمشب آن مه جبین پر نورکرد کوکب بختم مگر درمنزل امکاج بود. ابوالمعالی (از فرهنگ شعوری)
گرگ موی ریخته، در بعضی از فرهنگها بمعنی حالت ستارگان در اوج منزل خود آورده اند: کلبه ام در نیمشب آن مه جبین پر نورکرد کوکب بختم مگر درمنزل امکاج بود. ابوالمعالی (از فرهنگ شعوری)