جدول جو
جدول جو

معنی ممزائی - جستجوی لغت در جدول جو

ممزائی
(مَ)
تیره ای از طایفۀ محمود صالح ایل چهارلنگ بختیاری. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 75)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ حَمْ مَ زَ)
دهی است از دهستان میرعبدی بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار، واقع در 2هزارگزی باختر دشتیاری کنار راه دشتیاری به دج با 150 تن سکنه. آب آن از باران و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
مجموعۀ مکعبهای کوچک رنگارنگ از مرمر یا اسمالت که رسمی هندسی مانند کتاب را تشکیل می دهد و در سیمان کار گذاشته شده. نوعی آجر که با سیمان ساده یا رنگین و شنهای رنگین یا ساده ساخته شود، خاتم کاری
لغت نامه دهخدا
موسایی، رجوع به موسایی شود، منسوب است به موسی که نسبت اجدادی است، (از الانساب سمعانی)، موسایی
لغت نامه دهخدا
(مُمْ پُ یِ)
دهی است از دهستان هرسم بخش مرکزی شهرستان شاه آباد، واقع در جنوب خاوری شاه آباد با 230 تن سکنه. آب آن از چشمه و قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(مَ / مُو)
قسمی برنج. قسمی برنج خوب. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مَ مَ)
حاج شیخ عبدالله بن محمدحسن بن ملا عبدالله مامقانی الاصل و الشهره. از اکابر و فحول علمای امامیه. در ربیع الاول 1290 هجری قمری در نجف متولد شد و به تحصیلات مقدماتی پرداخت و سپس به فراگرفتن علوم عالی فقهی روی آورد و به سبب روشن بینی و فراست بسیار به تحریر شرح و تألیف کتب مهم دینی روی آورد و آثار بسیار ارزنده از خود برجای نهاد که از آن جمله است: ارشاد المتبصرین، تحفهالخیره فی احکام الحج و العمره، تحفهالصفوه فی الحبوه، تنقیح المقال فی احوال الرجال، الدر المنضود فی ضیغ الایقاعات و العقود، سراج الشیعه، السیف البتار فی دفع شبهات الکفار، مرآه الرشاد فی الوصیه الی الاحبه و الاولاد، مرآه الکمال لمن رام درک مصالح الاعمال، المسائلی البصریه، مطارح الافهام فی مبانی الاحکام، مقیاس الهدایه فی علم الدرایه، مناهج المتقین فی فقه ائمه الحق الیقین، منتهی المقاصد الانام فی نکت شرایع الاسلام، نتایج التنقیح، نهایه المقال فی تکمله غایه الاّمال و بسیاری رسالات. وفات وی در پانزدهم شعبان 1351 هجری قمری در نجف روی داده است. (از ریحانهالادب ج 5 صص 157- 159)
لغت نامه دهخدا
(مَ مَ)
منسوب به ممقان.
- مثل سرباز ممقانی، سخت مبرم و مصر و متعب در مطالعۀ دین از مدیون. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
عقم، سترونی، عقر، عقارت، عقرت، نازائیدن، نازا بودن، زائنده نبودن
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان هنام و بسطام بخش سلسلۀ شهرستان خرم آباد، واقع در 18هزارگزی خاور الشتر با 120 تن سکنه، آب آن از چشمه و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
عمل میرزا، نویسندگی
لغت نامه دهخدا
منسوب به مینا، لاجوردی، (ناظم الاطباء)، مینایی، آنچه به رنگ مینا باشد، مینارنگ، کبودرنگ:
فروغ از تست انجم را بر این ایوان مینوگون
شعاع از تست مر مه را بر این گردون مینائی،
سنائی (دیوان چ مصفا ص 311)،
شحنۀ شرع است منشور بقاش
سوی آن نه شهر مینائی فرست
شب در آن شهر است غوغا ز اختران
مهر شحنه سوی غوغائی فرست،
خاقانی،
زین دایرۀ مینا خونین جگرم می ده
تا حل کنم این مشکل درساغر مینائی،
حافظ،
رجوع به مینا و ترکیبات آن شود
لغت نامه دهخدا
(مُ)
منسوب به گروه مرجیه. (ناظم الاطباء). رجوع به مرجیه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ)
آن که همیشه در مجرائی صاحب خود میرسیده باشد. (بهار عجم) (از آنندراج) :
شه سپاه تغافل پی صف آرایی است
نقیب ناله صدایی که اشک مجرائی است.
ملافقیراﷲ آفرین (از آنندراج).
و رجوع به مجرا شود، زر تنخواه و مانند آن که در آن تحقیق و بازپرس را مدخلی نباشد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
مأخوذ از تازی، کسی که به وظیفه و تکلیف خود عمل می کند مانند نوکر و وزیر و جز آن. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
منسوب به مازار، عطاری، دکان عطاری، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
با هم برابر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
بیننده خود را در آئینه. (آنندراج). آن که در جلو آئینه می ایستد تا خود را ببییند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، دوچار شونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، اندیشه کننده در کاری. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، غورۀ خرمای سرخ و زرد شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ مَنْ نا)
شاعری است حروفی و براثر سخنان کفرآمیز با چندتن دیگر محکوم به قتل و سوختن گردید (در زمان سلطان بایزید اول). رجوع به تاریخ ادبیات ایران تألیف برون ترجمه حکمت ص 400 شود
لغت نامه دهخدا
منسوب به زازا، نوعی مخصوص از زبان کردی، شامل لهجه های سیورک، بجق، چبخچور، کغی، کر، چرمق و پالو است، (مقدمۀ برهان قاطع بقلم دکتر معین ص 39)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
منسوب به امعاء. رجوع به امعاء شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ ءِ)
افزون شونده. (آنندراج). و رجوع به متزاید شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
دورشونده. (آنندراج). برگشته به کناری دور و بسیار دور و عقب کشیده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
منسوب به مزدا. مزداهی. رجوع به مزداهی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ)
رجوع به موزائیک شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از امرائی
تصویر امرائی
منسوب به امرا
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی تکه کاری غاز مغازی مجموعه مکعبهای کوچک رنگارنگ از مرمر یا اسمالت که رسمی هندسی را تشکیل میدهد و در سیمان کار گذاشته شده، نوعی آجر که با سیمان و شنهای رنگین ساخته شود، خاتم کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متزائد
تصویر متزائد
متزاید در فارسی افزون افزون شونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متزائل
تصویر متزائل
متزایل در فارسی: جدا شونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جزائی
تصویر جزائی
کیفری، آنچه که به کیفر و مجازات نسبت داشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمائی
تصویر حمائی
آنچه که مربوط به تب است عوارض ناشی از تب، تب دار تب زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمائی
تصویر سمائی
منسوب به سما آسمانی سماوی: تقدیر سمائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرائی
تصویر مرائی
ریاکار، ریا کننده، خود نما
فرهنگ لغت هوشیار
ضخامت
دیکشنری اردو به فارسی
طولانی بودن، طول، بلندی
دیکشنری اردو به فارسی