- مماناه
- پاداش دادن، گرو گرفتن، همپستایی: در سواری به پستا سوار شدن، دراز کشیدن
معنی مماناه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در افتادن با کسی، رنجیدن، رنجاندن
مماشات در فارسی: راه آمدن با کسی، ساز گاری
ممارات در فارسی: پیکار، دشمنی رویداد ها
ممانعت در فارسی: ارواکی باز داشتن پیشگیری
گریستن پیاپی
ممالات در فارسی: یار مندی
زمین سیاه
نارک خوراکی از دانه انار
فرانسوی بازمان
هشت، درهمهاییی در قدیم که وزن ده عدد آن هشت فلک بوده است. یا آبا ثمانیه. هشت فلک (افلاک سبعه سیاره و فلک البروج)، یاجنات ثمانیه. هشت بهشت هشت خلد. یارذایل ثمانیه. دو طرف افراط و تفریط فضایل اربعه
جمع امانت
خم شده کج گردیده
سختی کشیدن، رنج دیدن، کشمکش داشتن، رنجاندن
دست در گردن یکدیگر انداختن، همدیگر را در آغوش کشیدن، عناق
امانت، امین بودن، مقابل خیانت، راستی و درستکاری، جمع امانات، مالی یا چیزی که به کسی می سپارند تا از آن نگه داری کند، ودیعه، دادن چیزی به کسی برای اینکه از آن نگه داری کند
مبادات در فارسی: آشکار کردن نمایاندن، کین نمایی آشکار کردن دشمنی
مباهات در فارسی نازش نازیدن به خود بالیدن
در فارسی: مبالا و مبالات: باک داشتن، اندیشیدن در اندیشه داشتن، ورزیدن کوشیدن
با هم گریستن
جهمرزی
مبارات در فارسی: بیزاری از هم، چشم همچشمی
مونث متانی
نبرد
مجانسه و مجانست در فارسی: از ریشه پارسی همگنی بهم مانند بودن همجنس بودن ماننده شدن
مجانبه و مجانبت در فارسی دوریازی، نزد یازی از واژگان دو پهلو پهلوی هم واقع شدن، از یکدیگر دور شدن دوری گزیدن
مجازات در فارسی: پاد افرایش پاد فرایش کیفر
محاکا و محاکات در فارسی: همداستانی، باز گفت، همانندی همسانی
محاذات در فارسی: رو در رویی روبا رویی
محابا و محابات در فارسی: پروا، باک هراس، کرانجیگری
مجاجات در فارسی، جمع مجاجه، افشره ها شیره ها
محامات در فارسی کرانجیگری (طرفداری) پشتیوانی داتگویی داد گزاری (وکالت دادگستری)
مجارات و مجارا در فارسی: راندن چیزی را، با هم رفتن، گفت و گو کردن، دست دست کردن (دفع الوقت کردن)، با هم برابر کردن
مداوا و مداوات در فارسی: چارک به سازش به سازش درمان