جدول جو
جدول جو

معنی ملیسی - جستجوی لغت در جدول جو

ملیسی
(مَ)
نار ملیسی، انار شیرین بی دانه. (مقدمۀ التفهیم چ همایی ص قفا) : مشتری دلالت دارد بر نار ملیسی و سیب و گندم و جو... (التفهیم). از میوه ها انار ملیسی و سیب شیرین که نیک رسیده باشد و خربزۀ هندو. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). درختان خرما و برخصوص انار ملیسی باشد سخت نیکو. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 148)
لغت نامه دهخدا
ملیسی
شیرین نار ملس انار شیرین بی دانه (مقدمه التفهیم ص قفا)
تصویری از ملیسی
تصویر ملیسی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ملیسا
تصویر ملیسا
(دخترانه)
بادرنگبویه
فرهنگ نامهای ایرانی
(اِ سی یَ)
املیسی. نوعی از انار که دانه ندارد. شمبا. شنبا. (یادداشت مؤلف). و رجوع به املیسی شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
حالت و چگونگی ملوس. زیبایی و قشنگی و ظرافت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ملوس شود
لغت نامه دهخدا
(مَ لَ)
ملس بودن. ترش و شیرین بودن: ملسی انار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ملس شود
لغت نامه دهخدا
(مَ لَ سا)
ناقه ملسی، شتر ماده ای که تیز گذرد و چیزی به وی نچفسد از سرعت وی. (منتهی الارب) (از آنندراج). ماده شتری که تیز گذرد و از تندروی چیزی به وی نچسبد. (ناظم الاطباء). شترمادۀ بسیارتندرو. (از اقرب الموارد) ، ابیعک الملسی، ای لاعهده، یعنی آزاد می فروشم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به ملزی شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
به لغت مراکش، آلو. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
ترش و شیرین. میخوش. (دزی ج 2 ص 612)
لغت نامه دهخدا
می سوسن، مخفف می سوسن، (یادداشت مؤلف)، رجوع به می سوسن شود
لغت نامه دهخدا
نوازش کردن، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نام قدیم ناحیتی از آسیای صغیر بین کاری و پامفیلیه
لغت نامه دهخدا
(مَ)
بشر بن غیاث بن ابی کریمه مشهور به عبدالرحمان مریسی و مکنی به ابوعبدالرحمن. از فقهای معتزلی بود و اطلاعی در فلسفه نیز داشت. فرقۀ مریسیه که قائل به ارجاء هستند بدو منسوبند. جد او از موالی زید بن خطاب بود، و برخی گویند که پدرش یهودی بود. نسبت مریسی به درب المریس در بغداد است، که وی ساکن آنجابود. در زمان هارون الرشید مورد آزار و اذیت قرار گرفت، و در حدود 70 سال عمر کرد و به سال 218 هجری قمریدرگذشت. (از الاعلام زرکلی ج 2 ص 27 از وفیات الاعیان والنجوم و الزاهره و تاریخ بغداد و لسان المیزان)
لغت نامه دهخدا
(مَ سی ی)
منسوب به مریس از نوبه
لغت نامه دهخدا
(مِ)
باغی است در شهر رم که در سال 1540م. بوسیلۀ الکساندرا دو مدیسی بر روی تپه پنسیو ساخته شد و از سال 1801 در اختیار فرهنگستان فرانسه قرار گرفت
لغت نامه دهخدا
(مِ)
نام خانواده ای است مشهور و ثروتمند از مردم فلورانس ایتالیا، که در آنجا حکومت میکردند. مهمترین اعضای این خاندان ’کسم لانسین’ (1389- 1464 میلادی) لوران اول (1449- 1492 میلادی) که مردی هنردوست بود. لوران دوم (1492- 1519 میلادی) الکساندر (1510- 1537 میلادی) و کسم (1519- 1574 میلادی) است
لغت نامه دهخدا
(تَ)
مصدر دیگر است برای خلس. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(اِ سی ی)
منسوب به املیس: رمان املیسی، انار دشتی. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). انار دشتی. (آنندراج). اناری که او را دانه نبود. (بحر الجواهر). انار شیرین و گوارایی که دانه نداشته باشد. منسوب گونه است به املیس. (از اقرب الموارد). و رجوع به املیس و املیسیه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پلیسی
تصویر پلیسی
پاسبانیک منسوب به پلیس: داستان پلیسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از املیسی
تصویر املیسی
اناردشتی از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
از توابع بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی